روایت ماجراجویانه از زندگی یک پیامبر در «شکینا»
محمدامین پورحسینقلی در دومین رمانش سراغ روایتی داستانی از زندگی «حبقوق» نبی رفته است.
پورحسینقلی در گفتوگو با ایبنا درباره این رمان عنوان کرد: «شکینا» رمانی در ژانر تاریخی و ماجراجویانه بر پایه زندگی یکی از پیامبران بنیاسرائیل به نام حبقوق نبی است. البته درونمایه اصلی این داستان، تنها زندگینامه حبقوق نیست بلکه مسئله اصلی من، درگیری بین دو نیرویی بوده که هر دو خیر به نظر میرسند ولی در حقیقت یکی از آنها شرارتی پنهان در لباس دیانت و روحانیت است.
نویسنده «شکینا» درباره انگیزه خود از نگارش این اثر گفت: سالها پیش در جریان مسافرتی، بهطور اتفاقی در شهر تویسرکان مقبره این پیامبر را زیارت کردم و با مطالعه زندگینامه کوتاهی که از وی در محل مقبره قرار داده بودند و سپس مطالعه کتاب حبقوق که بخشی از عهد عتیق است این ایده به ذهنم رسید که رمانی براساس آن بنویسم.
پورحسینقلی درباره داستان این رمان توضیح داد: داستان در دو زمان (اورشلیم و بابل در زمان حبقوق و تویسرکان در زمان کنونی) به موازات هم روایت میشود. در روایت نخست، حبقوق که در جوانی، خادم معبد سلیمان است، با روحانیون فاسد یهودی دچار چالش و درگیری میشود که این کشمکش تا زمان مبعوث شدنش به پیامبری ادامه مییابد. بابلیها به اورشلیم حمله میکنند و بسیاری، از جمله حبقوق اسیر میشوند. حبقوق مدتی در زندان بابلیهاست و پس از آزادی، همچنان به درگیری با روحانیان فاسدی که اکنون در کنار حاکمان بابل قرار گرفته و به استثمار مردم میپردازند ادامه میدهد. روحانیان فاسد به دنبال کلید گنجینه مقدس یعنی تابوت عهد حضرت موسی هستند که حبقوق از آن محافظت میکند. داستان تا زمان فتح بابل توسط کوروش ادامه مییابد و حبقوق و یارانش پس از آزاد شدن یهودیان، به جای بازگشت به اورشلیم به ایران میآیند.
وی درباره تابوت عهد موسی گفت: بنا بر روایت تاریخی عهد عتیق (تورات)، تابوت یا همان صندوق عهد است که در هیکل (معبد) سلیمان در اورشیلم نگهداری میشد و با حمله سوم بختالنصر به این شهر، معبد به آتش کشیده و این تابوت به بابل منتقل شد. یهودیان اعتقاد دارند وجود این صندوق نزد قوم یهود، سبب برتری، شوکت و برکت برای آنان است و هرگاه این صندوق به دست دشمنان یهود بیفتد، بلا و آوارگی بر این قوم مستولی خواهد شد.
نویسنده شکینا به روایت دوم رمان اشاره کرد و افزود: در روایت دوم که دنیای معاصر را دربرگرفته، یک دانشجوی معماری در تویسرکان درصدد فروختن نقشههای قدیمی از بنای مقبره حبقوق به یک عتیقهفروش کلیمی در همدان است. در این بین فرد سومی وارد میشود تا نقشهها را تصاحب کند اما عتیقهفروش یهودی از همکاری با وی امتناع میکند. همچنین درعین حال سالها به دنبال گمشدهای بوده که حبقوق از آن پاسداری میکرده و حتی در کاوشهایش کلید را یافته و آن گمشده چیزی جز شکینایی نیست که خداوند بر قوم بنیاسرائیل ارزانی کرده بود.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
روایت ماجراجویانه از زندگی یک پیامبر در «شکینا»
-
اذا جاء الموت لطالب العلم و هو علی هذه الحالة مات و هو شهید
-
ان اكيس الكيس التقي و احمق الحمق الفجور
-
پاسخ به چند پرسش اعتقادی در مورد حضرت زهرا(س)
-
تاریخچه ثبت احوال به روایت اسناد آستان قدس رضوی
-
تاریخچه شناسنامه در ایران
-
3
-
روال کار دریافت ورقه هویت چگونه بود؟
-
2