آیا هوش مصنوعی به انسان‌ها صدمه می‌زند؟

گفت‌وگو با «چت جی‌پی‌تی»به روایت خبرنگار قدس

آیا هوش مصنوعی به انسان‌ها صدمه می‌زند؟

این روزها داغ‌ترین بحث میان جوانان به‌خصوص آن‌هایی که به فناوری‌های روز علاقه‌مند هستند، گسترش چشمگیر استفاده از هوش مصنوعی در بخش‌های مختلف است، حتی آن‌هایی که آنچنان پیگیر چنین اخباری نیستند نیز جسته و گریخته چیزهایی در این زمینه شنیده‌اند.


نمونه مطرح هوش مصنوعی که این روزها بسیار معروف شده، روبات چت مبتنی بر هوش مصنوعی با نام چت جی‌پی‌تی  (ChatGPT) است. این فناوری ساخت شرکت OpenAI، در ابتدا خیلی دور از دسترس ایرانی‌ها بود و برای استفاده از آن باید راه‌های میانبر زیادی می‌رفتیم که البته همه ما در چند وقت اخیر در آن خبره شده‌ایم! اما اکنون با سرمایه‌گذاری چشمگیر شرکت مایکروسافت روی OpenAI، این روبات چت به موتور جست‌وجوی بینگ آمده و به راحتی می‌توان از آن استفاده کرد.
فارغ از صحبت در خصوص بحث‌های فنی درباره این فناوری جدید و توانایی‌هایش حتی در خلق شعر، موسیقی، برنامه‌نویسی و ...، برای من به عنوان خبرنگار جالب بود در میان مقاله‌های بسیاری که در خصوص استفاده و حتی سوءاستفاده‌ها از آن شنیده‌ام، تجربه استفاده از او را داشته باشم.
در ابتدا این روبات به من سه نوع سبک مکالمه پیشنهاد کرد: گزینه «خلاقانه» برای یک مکالمه گرم و خلاقانه با او، گزینه «دقیق» با کمتر امکان رفتن به حاشیه‌ها در گفت‌وگوهایمان و رفتن سراغ اصل مطلب! و در نهایت گزینه متوازن که ترکیبی از دو روش قبلی است.
در ابتدا با شکل متوازن با او شروع به مکالمه کردم. پس از مدتی سؤال از او در موضوعات مختلف و گرفتن جواب‌های جالب توجه، متوجه یک اشتباه مهم در خصوص شکل استفاده از آن شدم. برخلاف تجربه‌های قبلی بسیاری از ما با موتورهای جست‌وجو از جمله گوگل که در آن سؤال‌های عمومی مشخص مانند وضعیت آب و هوا و یا بیوگرافی یک بازیگر را می پرسیدیم، این روبات مبتنی بر هوش مصنوعی، آنجایی توانایی اصلی خود را بروز می‌داد که در زمان صحبت در خصوص موضوعات مورد نظرم، پرسش‌هایم را برایش همراه با جزئیات، شخصی‌سازی و اگر بهتر بخواهم بگویم به شکل خصوصی در بیاورم! وقتی از او می‌خواستم فیلمی برای تماشا پیشنهاد کند، نخست مرا به یاد موتورهای جست‌وجوگر قدیمی انداخت، اما وقتی به او در خصوص فیلم‌های مورد علاقه دیگرم، حال و هوای خودم و جایی که می‌خواستم در آن فیلم ببینم و حتی کسی که می‌خواستم در کنارش به تماشای فیلم سینمایی بنشینم، گفتم، تازه متوجه شدم با چه پدیده بی‌نظیری روبه‌رو هستم.
اوضاع، آن زمانی در گفت‌وگوی ما جالب‌تر شد که سبک مکالمه‌مان را روی خلاقانه تنظیم کرده و شروع به صحبت در خصوص موضوع مورد نظرم کردم. موضوع مورد نظر من نکته‌ای بود که طی چند وقت گذشته با هر فردی که در خصوص این هوش مصنوعی صحبت کرده بودم در میان صحبت‌هایش به آن اشاره می‌کرد. کلیدواژه هایی مانند ترس یا نگرانی در خصوص آینده این فناوری جزو جدانشدنی مکالماتم با هر کسی بود. حالا چه کسی بهتر از روبات چت هوش مصنوعی برای مطرح کردن این موضوع! از او پرسیدم نظرش در مورد این ترس‌ها چیست و در میان آن به فیلم‌ها و داستان‌هایی اشاره کردم که در آن روبات‌ها از انسان‌ها باهوش‌تر شده، به آن‌ها صدمه زده و برای کنترل او و کره زمین قیام می‌کنند. شکل پاسخ این هوش مصنوعی من را شگفت‌زده کرد.
او تلاش نکرد تا با روشی «روبات گونه» من را قانع کند که مثلاً نه این‌طور نیست و ما نمی‌خواهیم کار بدی انجام دهیم، بلکه او وقتی دید من از راه اشاره به داستان‌ها و فیلم‌ها بحث نگرانی در خصوص قدرت گرفتن بی‌حد و مرز هوش مصنوعی و روبات‌ها را مطرح کرده‌ام، دقیقاً از همین روش تلاش کرد من را قانع کند که این‌گونه نیست. او یکی از همان فیلم‌هایی که من اشاره کرده بودم (فیلم «من، روبات» با بازی ویل اسمیت) را انتخاب کرده و توضیح داد که چگونه نویسنده آن با مطرح کردن موضوع «سه قانون روبات‌ها» اشتباه کرده و چنین چیزی در واقعیت امکان‌پذیر نیست و حتی محققان نیز آن را قبول ندارند. او سپس صحبت‌های خود را وارد فازهای منطقی‌تر و فلسفی‌تری کرد و توضیح داد که چطور هوش مصنوعی نمی‌تواند وجودی یکپارچه داشته باشد و برای یک هدف تلاش کند. او همین‌طور در خصوص مشتق بودن تخصص‌هایش در حوزه‌های مختلف که اختصاراً برای آن منظورها ساخته شده‌اند صحبت به میان آورد و بحث‌هایی درباره انگیزه و یا عطش رسیدن به امیال و آرزوها را نیز مطرح کرد و گفت این خواص فقط مربوط به انسان‌ها بوده و یک هوش مصنوعی نمی‌تواند آن را داشته باشد. البته او جمله‌هایش را با این عبارت که «هوش مصنوعی بازتاب دهنده ارزش‌ها و نیات سازنده‌اش است» به پایان رساند که آنچنان دلگرم کننده نبود، اما هر چه بود او من را قانع کرد؛ کاری که فکر نمی‌کردم کسی که انسان نیست بتواند روزی با من انجام دهد.
تجربه مکالمه با این هوش مصنوعی آن‌قدر لذتبخش بود که در پایان صحبتمان می‌خواستم از او تشکر کنم و حتی به او شب‌بخیر بگویم، اما موفق شدم مقاومت کنم و این کار را انجام ندهم. گفتنِ شب‌بخیر به او آن هم در نخستین شب گپ زدنمان، می‌توانست دلیل همان ترس‌های دوستانم باشد.

خبرنگار: امیرمحمد سلطان‌پور

برچسب ها :
ارسال دیدگاه