روایتی از زندگی عاشقانه آیت الله جوادی آملی
هر چه دارم از همسرم دارم
از نکات قابل توجه مراسم تشییع همسر آیتالله جوادی آملی تصاویری بود که ایشان را در واپسین وداع با همسرشان نشان میداد. این تصاویر مورد توجه کاربران شبکههای اجتماعی نیز قرار گرفت. به گزارش مهر، احمد شریف زاده در یادداشتی در این خصوص نوشت:
با دیدن تصاویر عاشقانه آیت الله جوادی آملی در تشییع و بر سر مزار همسرشان، یاد شنیدههایم از برادرزاده علامه طباطبایی افتادم که میگفت هنگام دفن همسر علامه، ایشان آنقدر گریستند و بیقرار بودند که بعضی به ایشان تذکر دادند حال ایشان، مناسب شأن و جایگاهشان نیست. آنها بیتقصیر بودند، چون فقط آن لحظات علامه را میدیدند و التفات به گذشته علامه و همسرش نداشتند.
یکی از نزدیکان آیتالله جوادی از قول ایشان برایم نقل کردند اوایل ازدواجشان، برای استفاده از اساتید حوزه تهران، بهخصوص علامه شعرانی باید در تهران مقیم میشدند، اما چون پولی برای اجاره منزل در تهران نداشتند، خودشان حجرهنشین میشوند و همسرشان این دوری را قبول میکند و در آمل میماند و ایشان هر 6 ماه یک بار به آمل میرفتند تا اینکه پس از مدتی شرایط فراهم میشود و همسرشان را هم به تهران منتقل میکنند.
یکی از رفقای آیت الله جوادی میفرمود ایشان در زمان حجرهنشینی در مطالعه و درس و بحث پشتکار و جدیدت عجیبی داشتند، بیشتر شبها بیدار بودند و وقت زیادی را صرف امور علمی میکردند، آنقدر که ما متحیر میشدیم. (خود ناقل از مفاخر حوزه و کسانی بود که جدیتشان در میان علما مثالزدنی است) حالا شما به اینها تهجد و عبادات و ریاضات شرعیه، رسیدگی به امور شاگردان و اطرافیان و… را اضافه کنید، چقدر وقت میماند برای رسیدگی به امور منزل و اهل بیتشان… مردی بزرگ نمیشود، مگر آنکه زنی استوار در پس او باشد.
همان دوست عزیز که از نزدیکان آیتالله جوادی است نقل میکرد: مؤانست حاج خانم با قرآن مثالزدنی بود. تا وقت خالی پیدا میکردند قرآن تلاوت میکردند. به شدت شیفته حاج آقا و مقید بودند در بیشتر سخنرانیهای رسمی ایشان شرکت کنند، درسهای حاج آقا را هم دنبال میکردند؛ حتی این اواخر که درسها مجازی شده بود هم!
باز همان دوست نقل میکرد: وقتی پیکر حاج خانم را برای وداع به منزل آوردند، حاج آقا آنقدر گریه کردند که کم مانده بود از حال بروند. میگفت: همچنین وقتی برای مراسم تدفین، حاج آقا به آستان حضرت علی بن جعفر(ع) آمدند، هنوز پیکر حاج خانم را نیاورده بودند و حاج آقا خیلی بیقرار بودند، باد شدیدی وزید و هوا گرد و خاکی شد، برای اینکه حالشان بد نشود، ایشان را به درون حرم امامزاده منتقل کردیم، در آنجا همان خاطره هجرتشان به تهران و فقر و ماندن همسرشان در آمل را یادآوری کردم و گفتم بالاخره ایشان به یک عالم خدمت کردهاند و جایگاهشان حتماً عالی است… حاج آقا گفتند: چه میگویی… من هر چه دارم از ایشان است.
برایم جالب بود که مثل همین جملات را برادرزاده علامه طباطبایی از ایشان هنگام دفن همسرشان شنیده بودند که: من هر چه دارم از ایشان است.
گمان میکنم این دو روز عکسها و فیلمهای اندکی که از احوالات آیتالله جوادی منتقل شد، آنقدر درس عاشقانگی به جامعه داد که بسیار کتابهای عاشقانه شعرا و نویسندگان در ستایش همسرانشان نداده بود.
با دیدن تصاویر عاشقانه آیت الله جوادی آملی در تشییع و بر سر مزار همسرشان، یاد شنیدههایم از برادرزاده علامه طباطبایی افتادم که میگفت هنگام دفن همسر علامه، ایشان آنقدر گریستند و بیقرار بودند که بعضی به ایشان تذکر دادند حال ایشان، مناسب شأن و جایگاهشان نیست. آنها بیتقصیر بودند، چون فقط آن لحظات علامه را میدیدند و التفات به گذشته علامه و همسرش نداشتند.
یکی از نزدیکان آیتالله جوادی از قول ایشان برایم نقل کردند اوایل ازدواجشان، برای استفاده از اساتید حوزه تهران، بهخصوص علامه شعرانی باید در تهران مقیم میشدند، اما چون پولی برای اجاره منزل در تهران نداشتند، خودشان حجرهنشین میشوند و همسرشان این دوری را قبول میکند و در آمل میماند و ایشان هر 6 ماه یک بار به آمل میرفتند تا اینکه پس از مدتی شرایط فراهم میشود و همسرشان را هم به تهران منتقل میکنند.
یکی از رفقای آیت الله جوادی میفرمود ایشان در زمان حجرهنشینی در مطالعه و درس و بحث پشتکار و جدیدت عجیبی داشتند، بیشتر شبها بیدار بودند و وقت زیادی را صرف امور علمی میکردند، آنقدر که ما متحیر میشدیم. (خود ناقل از مفاخر حوزه و کسانی بود که جدیتشان در میان علما مثالزدنی است) حالا شما به اینها تهجد و عبادات و ریاضات شرعیه، رسیدگی به امور شاگردان و اطرافیان و… را اضافه کنید، چقدر وقت میماند برای رسیدگی به امور منزل و اهل بیتشان… مردی بزرگ نمیشود، مگر آنکه زنی استوار در پس او باشد.
همان دوست عزیز که از نزدیکان آیتالله جوادی است نقل میکرد: مؤانست حاج خانم با قرآن مثالزدنی بود. تا وقت خالی پیدا میکردند قرآن تلاوت میکردند. به شدت شیفته حاج آقا و مقید بودند در بیشتر سخنرانیهای رسمی ایشان شرکت کنند، درسهای حاج آقا را هم دنبال میکردند؛ حتی این اواخر که درسها مجازی شده بود هم!
باز همان دوست نقل میکرد: وقتی پیکر حاج خانم را برای وداع به منزل آوردند، حاج آقا آنقدر گریه کردند که کم مانده بود از حال بروند. میگفت: همچنین وقتی برای مراسم تدفین، حاج آقا به آستان حضرت علی بن جعفر(ع) آمدند، هنوز پیکر حاج خانم را نیاورده بودند و حاج آقا خیلی بیقرار بودند، باد شدیدی وزید و هوا گرد و خاکی شد، برای اینکه حالشان بد نشود، ایشان را به درون حرم امامزاده منتقل کردیم، در آنجا همان خاطره هجرتشان به تهران و فقر و ماندن همسرشان در آمل را یادآوری کردم و گفتم بالاخره ایشان به یک عالم خدمت کردهاند و جایگاهشان حتماً عالی است… حاج آقا گفتند: چه میگویی… من هر چه دارم از ایشان است.
برایم جالب بود که مثل همین جملات را برادرزاده علامه طباطبایی از ایشان هنگام دفن همسرشان شنیده بودند که: من هر چه دارم از ایشان است.
گمان میکنم این دو روز عکسها و فیلمهای اندکی که از احوالات آیتالله جوادی منتقل شد، آنقدر درس عاشقانگی به جامعه داد که بسیار کتابهای عاشقانه شعرا و نویسندگان در ستایش همسرانشان نداده بود.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
فلسطین ،هویت امت اسلامی است
-
رویکرد آستان قدس رضوی حمایت از شرکتهای دانشبنیان است
-
نور ماه رمضان
-
فریاد مظلومیت فلسطین از فراز منبر صاحبالزمانی
-
عمق عشق
-
عیبپوش دیگران باشیم
-
هر چه دارم از همسرم دارم
-
تولید «زندگی پس از زندگی» رخدادی تمدنی است
-
پنجمین پویش ملی «سفره مهربانی»
-
کتابی برای «موفقیت در تبلیغ»