خُرده‌های تاریکی

خُرده‌های تاریکی

رقیه توسلی

خیلی خوب است که چشم سوم و چهارم نداریم که باطن آدم‌ها را ببینیم. همین ظاهرشان کافیست برای هفت پشتمان. 

باید با یکی از همکاران که رفته مرخصی، چند مورد اشکالی را بررسی کنم. 10دقیقه‌ای از تماسمان گذشته و مشغولیم. تصویری صحبت می‌کنیم. او حین کار ماجرای به هم ریختگی آشپزخانه‌اش را هم توضیح می‌دهد برایم. با ذوق قشنگی می‌گوید به خاطر ترفیع همسرش در تدارک جشن است.
بنده خدا را تماشا می‌کنم چطور آن طرف گوشی، مشغول بشور و بساب و پخت و پز است و چقدر استرس و شعف دارد برای میهمانی غافلگیرانه‌اش. شخصیت مهربانش را می‌شناسم!
با لبخند خداقوت می‌گویم. به گمانم هر دومان خوب می‌دانیم او امروز همسری‌ست که دارد سنگ تمام می‌گذارد تا فقط دل مردش را ببرد و شاد کند.
تقریباً می‌رسیم به آخرین فایل و پرسش‌های تخصصی ترجمه‌اش درباره آبزیان اقیانوس‌ها که صدای گرومپ مهیبی می‌آید. باورم نمی‌شود آنچه را که اتفاق افتاده. آنچه را که می‌بینم. دستم را می‌گیرم جلو دهانم که جیغ نزنم. مغزم از کار می‌افتد و قدرت خاموش کردن موبایل را ندارم. انگار وقتی که حواسمان جمع کار بود کلید انداخته و آمده که همکارم متوجه نشده. که من چیزی ندیده‌ام. آمده و یکراست کوبیده توی سر همسرش که این طور حواله کابینت شود.
خیلی سریع هم می‌رود توی فاز بعدی. توی فاز هوار. معلوم است که زیاد وقت ندارد. پرخاش می‌کند چرا پسرشان بی‌اجازه ماشین را بُرده و مگر نگفته از حساب فلان بانک، کارت نکشند! شروع می‌کند به بدوبیراه و ظلم زبانی که تلفنش زنگ می‌خورد. چشمم دوخته شده به همکار پریشانم. زُل زده به روبه‌رو. جایی که نمی‌دانم کجاست.
جناب کتک‌زن وسط دادوقالی که راه انداخته می‌رود کت و شلوار عوض کند برود جلسه اداری. انگار نه انگار. باور کنید وقت مکالمه با موبایلش خیلی جنتلمن و آدم حسابی و مدیر است.
یک ساعتی گذشته. غیر از عجایب رفتاری آدم‌ها، دارم به موبایل خاموش نگاه می‌کنم. دارم با خودم کلنجار می‌روم تا مدتی از آیکون تماس تصویری استفاده نکنم.

پی نوشت
پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند:
خوشا به حال کسی که باطنش صالح و ظاهرش آراسته باشد.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه