آدمی مخفی‌است  در زیر زبان

آدمی مخفی‌است  در زیر زبان

حجت‌الاسلام رنجبر


هر درختی دوران رشد و تولید دارد... مثلاً درخت لیمو ...سال به سال رشد و تولیدش بیشتر می‌شود... رشد و تولیدش به خاطر این است که ریشه دارد... ریشه یک درخت در واقع مثل سر و دهان درخت است... متأسفانه این سر زیر خاک و در دل گل و لای‌هاست... ریشه‌ها از کنار همین لجن‌ها و کرم‌ها، آذوقه‌های خودشان را تأمین می‌کنند و تغذیه می‌کنند و در نتیجه شاخه‌ها رشد می‌کنند و تا مقطعی بار و بر می‌دهند... بعد هم خشک می‌شوند و بریده می‌شوند و هیزم می‌شوند. چوبش هم جان می‌دهد برای زغال شدن، چوب لیمو خوب زغالی دارد. متأسفانه غالب ما آدم‌ها همین طور هستیم... زندگی و حیاتمان نباتی و درختی است... رشد داریم... سال به سال هم بیشتر، ثروت و شهرت و قدرت، دایره دارایی‌های ما روزافزون است و تولیدات و آثاری هم داریم ولی خوب که نگاه می‌کنی می‌بینی بسیاری از انسان‌ها دهان و سرشان در لجن‌هاست! تغذیه می‌کنند اما با مال حرام، رشوه، ربا، احتکار، کم‌فروشی، دزدی، ارثیه بالا کشیدن، به وسیله همین‌ها رشد می‌کنند اما درست مثل همان درخت لیمو تا یک حدی و مقطعی است و بعد خشک می‌شوند ... این‌ها زغال‌های جهنم هستند... در مقابل هستند کسانی که این‌ها دهان بر آسمان دارند. یعنی از آسمان تغذیه می‌کنند و دریافت‌هایشان آسمانی است... سرسلسله این‌ها وجود نازنین امیرالمؤمنین(ع) است. لذا دریا دریا حکمت نثار بشریت کرد که بخشی از آن در نهج‌البلاغه است... حکمت 140 نهج‌البلاغه که شاهکار است. فرمود: «الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ‏ لِسَانِهِ‏»... قرن‌ها بعد جلال‌الدین رومی همین را به نظم ترجمه کرد... آدمی مخفی است در زیر زبان / این زبان پرده است در درگاه جان... چون که بادی پرده را در هم کشید/ سِرّ صحن خانه بر ما شد پدید... کاندر آن خانه گُهر یا گندم است / گنج زر یا جمله مار کژدم است  همین که این پرده زبان این طرف و آن طرف رفت، آدم می‌داند در دل این آدمی چه هست... پیامبر یک جمله‌ای دارد که شاهکار است و باید با طلا نوشت، فرمود: بخواهی آدم را بشناسی، با لباسش نشناسی، حالا این آدم لباس فاخر پوشیده، جامه نشانه شخصیت نیست... آدمی زیر همین چرخش و گردش و پیچش زبانش است. یک وقت این زبان به حرکت درمی‌آید و شخصیتش را می‌توانی بفهمی. همین که حرف زد، شما کفگیر را در دیگ می‌زنی و بالا می‌آوری، هر چه در دیگ باشد در این کفگیر هست. زبان کفگیر است، وجود آدمی دیگدان است. طرف وقتی یک حرفی می‌زند، مثل این است که کفگیر را از دیگ بیرون آورده باشد. مشت نمونه خروار است... .

برچسب ها :
ارسال دیدگاه