منبر مجازی
گناهی که حقالناس باشد...
آیتالله توکل
آقای نراقی فقیه بسیار متبحری است، اما به استاد اخلاق مشهور شده. ایشان میگوید من در وادیالسلام نجف مشغول زیارت اهل قبور بودم؛ دیدم جنازهای را آوردند؛ گفتند مسلمان است لطفاً دفنش کنید. جنازه را با من تنها گذاشتند. دفن واجب کفایی است. آقای نراقی میگوید آستینها را بالا زده و با زحمتی جنازه را به درون قبر کشاندم.در حال دفن میت، از بالای سر میت، عالم کشف و شهود باز شد. دیدم باغ بسیار زیبایی است... درختان غیر فصل فراوان است... قصری دیدم. درون قصر رفتم عدهای داخل قصر بودند... سکویی بود و فردی بالای سکو نشسته بود.دیدم ماری وارد شد، به فرد بالای سکو نیش زد... مار رفت و انگار برای اهالی آنجا امری عادی بود. آن فرد از درد به خود میپیچید، کمی بعد اما آرام شد. رو به من کرد و گفت: آقای نراقی در تعجبی؟ گفتم: «بله... اینجا کجاست؟ شما چه کسی هستی؟ قضیه مار چیست؟
گفت: «این فردی که دفن کردی من هستم... این قصر هم مزد بهشت برزخی من است. اینها که دورتا دور من هستند اقوام من هستند که برای دیدن من آمدهاند. جریان مار را هم میگویم... در دنیا که بودم دو نفر سر یک درهم با هم دعواکردند هرچه بحث کردند به نتیجه نرسیدند. با هم قرار گذاشتند هرکه از راه آمد هرچه گفت هر دو قبول کنند... من از راه رسیدم. گفتند شما بگو چه کنیم؟ من گفتم یک درهم را بین خودتان نصف کنید... اما یک نفر با نگاهش اعتراض کرد... از نگاهش اعتراض را فهمیدم اما توجه نکردم... آقای نراقی «این مار» آن «نصف درهمی» است که به ناحق به غیر صاحبش دادم.حالا ببینید نصف درهم اگر مار میشود، چند هزار درهم چه خواهد شد؟ در تلویزیون نشان داده بودند فردی لامپ مهتابی را میخورد...امام جمعه یکی از شهرها گفت شما از این صحنه تعجب کردید؟ فلانی یک تریلی تیرآهن را خورد کسی نفهمید!
خدای عالم شاهد است یک درجه بهشت را در یک طرف ترازو و به وزن طلای ناب آن طرف ترازو بگذارند این یک درجه بر آنطرف میچربد چه چیزی دادی و چه گرفتی؟
این چندهزار میلیارد چگونه از گلویت پایین میرود؟ تو به اندازه روزیات میخوری اما حمال ورثههایت شدهای. آنها مالت را میخورند و تو به اندازه تومان تومانش پوستت را میکنند (باید حساب پس دهی) به همین سادگی میخوری؟ این «مال» خیلیها را از پا انداخته است.
گفت: «این فردی که دفن کردی من هستم... این قصر هم مزد بهشت برزخی من است. اینها که دورتا دور من هستند اقوام من هستند که برای دیدن من آمدهاند. جریان مار را هم میگویم... در دنیا که بودم دو نفر سر یک درهم با هم دعواکردند هرچه بحث کردند به نتیجه نرسیدند. با هم قرار گذاشتند هرکه از راه آمد هرچه گفت هر دو قبول کنند... من از راه رسیدم. گفتند شما بگو چه کنیم؟ من گفتم یک درهم را بین خودتان نصف کنید... اما یک نفر با نگاهش اعتراض کرد... از نگاهش اعتراض را فهمیدم اما توجه نکردم... آقای نراقی «این مار» آن «نصف درهمی» است که به ناحق به غیر صاحبش دادم.حالا ببینید نصف درهم اگر مار میشود، چند هزار درهم چه خواهد شد؟ در تلویزیون نشان داده بودند فردی لامپ مهتابی را میخورد...امام جمعه یکی از شهرها گفت شما از این صحنه تعجب کردید؟ فلانی یک تریلی تیرآهن را خورد کسی نفهمید!
خدای عالم شاهد است یک درجه بهشت را در یک طرف ترازو و به وزن طلای ناب آن طرف ترازو بگذارند این یک درجه بر آنطرف میچربد چه چیزی دادی و چه گرفتی؟
این چندهزار میلیارد چگونه از گلویت پایین میرود؟ تو به اندازه روزیات میخوری اما حمال ورثههایت شدهای. آنها مالت را میخورند و تو به اندازه تومان تومانش پوستت را میکنند (باید حساب پس دهی) به همین سادگی میخوری؟ این «مال» خیلیها را از پا انداخته است.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه