عضو شورای مرکزی خانه طلاب جوان در گفتوگو با قدس:
«کرسیهای حل مسئله» راه حل وحدت حوزه و دانشگاه
زینب اصغریان
به مناسبت سالروز شهادت آیتالله مفتح و روز وحدت حوزه و دانشگاه، سراغ حجتالاسلام حسین کاظمزاده، دانشآموخته رشته مهندسی نساجی از دانشگاه و عضو شورای مرکزی خانه طلاب جوان رفتیم تا به عنوان کسی که بخشی از مقاطع تحصیلیاش را در حوزه و بخشی دیگر را در دانشگاه گذرانده، از سازوکار اجرایی شدن ایده وحدت و پیوند میان این دو بگوید.
نگاههای اشتباه نسبت به مقوله وحدت حوزه و دانشگاه از کجا ناشی میشود؟
بعضیها تصورشان از بحث وحدت حوزه و دانشگاه این است که اینها با هم ادغام شده و یک مجموعه شوند و ما دو مجموعه علمی مجزا نداشته باشیم اما مراد مطرحکنندگان بحث وحدت حوزه و دانشگاه اصلاً این نبوده؛ مراد این است که این دو نهاد علمی، هدف و غرض و غایت واحد داشته باشند.
برای درک بیشتر این مسئله باید درک دقیقی از خود مفهوم انقلاب اسلامی داشت. در انقلاب اسلامی، اتفاق عمیق باطنی در ملت اتفاق افتاد. وقتی دقیق نگاه میکنیم میبینیم جدایی حوزه و دانشگاه از آن بخشهایی است که هنوز آن «اراده متعالی ملی» خودش را نشان نداده است. اگر حوزه و دانشگاه متصل به «نهضت انقلاب اسلامی» شدند و مسئلهها و موضوعاتشان را از انقلاب گرفتند، آن وقت این وحدت معنا پیدا میکند. به عنوان نمونه در مقوله اقتصاد، حوزه علمیه باید مشخص کند اقتصاد اسلامی ما چه ارزشهایی دارد؟ کلیت نظام اقتصادی اسلامی واجد چه ویژگیهایی است؟ آزادیمحور است یا عدالتمحور؟ پس از اینکه این منظومه فکری مشخص شد باید تبیین شود راه رسیدن به آن اقتصاد چیست و البته این بخش مسئله باید در دانشگاه انجام شود.
نقش شهید مفتح در پر کردن شکاف میان حوزه و دانشگاه چه بود؟
شهید مفتح قائل به این بودند که در عین حال که گفتمان اسلامی را باید در بین جوانان ترویج کنیم، باید اهل مبارزه هم باشیم. ما اندیشمندانی داشتیم که صرفاً به دنبال مباحث نظری بودند و اهل مبارزه علیه رژیم پهلوی نبودند؛ ایشان از نیروهای مؤثر درون دانشگاه بودند بدین معنا که پروژه خودشان را در داخل دانشگاه تعریف کرده بودند. هم اهل مبارزه بودند هم مباحث نظری «انقلاب اسلامی» را همزمان تبیین میکردند. ایشان معتقد بودند اگر بناست جلو غرب را بگیریم باید وحدت ایجاد کنیم؛ چون اهرم غرب، اختلاف بین این دو نهاد است. بنابراین اگر جلو تهاجم غرب گرفته نشود ما نهاد علم را نتوانستهایم در انقلاب اسلامی هدایت کنیم. اینکه مثلاً نگاه روحانیت به دانشجویان این باشد که اینها، بیاعتقاد و غیرمقید به مبانی اسلاماند و دانشگاهیان هم حوزویان را این گونه بدانند که اصلاً تصوری از اداره کشور و مسائل روز ندارند.
از موانع وحدت حوزه و دانشگاه زیاد صحبت میشود، شما به سوءبرداشتها نسبت به همدیگر اشاره کردید. چه موانع دیگری در این بین وجود دارد؟
بخشی از موانع سوءتفاهم است یعنی اینکه یکدیگر را خوب نمیشناسند، که ریشهاش نداشتن «هدف و غایت» مشترک است؛ مسائل مشترک ندارند. ما اگر بتوانیم اتصال حوزه و دانشگاه را به اندیشه انقلاب اسلامی داشته باشیم، بزرگترین مانع وحدت حوزه و دانشگاه حل میشود. بخشی از موانع هم سیاسی است یعنی ارادههای سیاسی از جدایی حوزه و دانشگاه نفع میبرند. وقتی این دو نهاد کنار یکدیگر قرار میگیرند خیلی اتفاقات مبارکی برای مردم و برای نظام میافتد و طبیعی است که دشمن از این وحدت خوشحال نمیشود چون از این وحدت ضرر میکند. در تعامل بین حوزه و دانشگاه از یک سو حوزه علمیه در تراز حوزه انقلاب قرار میگیرد، میتواند مطالبهگری صحیح انجام دهد و تصور درستی از مسائل جامعه دارد و از سوی دیگر دانشگاه از سردرگمی تقلید از غرب نجات پیدا میکند. اگر حوزه ما در مدار مطالبهگری صحیح قرار بگیرد، در نتیجه از پرداختن به مسائل بدون اولویت پرهیز میکند و به مسائل اصلی میپردازد.
آیا میتوان گفت روشنفکری و تحجر از مهمترین عوامل شکاف حوزه و دانشگاه هستند؟
اینکه امروز حوزه متوجه مسائل اصلی انقلاب اسلامی نباشد این «تحجر» است و اینکه دانشگاه ما به جای رجوع به «زیستبوم» خود برای مسائلش از غرب الگو بگیرد این عین غربزدگی است و تعبیر «روشنفکری» هم تعبیر درستی نیست.
خود جریان حوزهها الان خود را تافته جدا بافته نمیدانند؟
باید این تابوها شکسته شود. واقع قضیه این است که نه حوزه به تنهایی و نه دانشگاه به تنهایی نمیتوانند مسائل و مشکلات جامعه را حل کنند. نه حوزه و نه دانشگاه نباید خود را تافته جدا بافته بدانند اصل این است که حوزه و دانشگاه بپذیرند به لحاظ معرفتی کامل نیستند. دوم اینکه باید مسائلشان را از عینیت جامعه بگیرند. مسئله امروز کشور ما، بورس است، بانک است، «مسائل حکمرانی آب» است و این مسائل متأسفانه مسائل امروز جامعه علمی ما نیست.
البته جریانهای خودجوش در حوزه هستند و کارهای بسیار خوبی هم دارند انجام میدهند اما برای وقوع اتفاق خوب در جامعه لازم است اینها فراگیر و عمومی شود. ما اکنون در حوزه فضلای انقلابی داریم که این مشکلات را درک کردهاند و در دانشگاه هم افرادی هستند که باید در این عرصه نقشآفرینی کنند. باید یک سر میز دانشجویان باشند و یک سر میز فضلای جوان باشند و برای حل مسائل جامعه مثل بورس و بانکداری اقدام کنند. بنده «کرسی حل مسئله» به آن میگویم که فراتر از «کرسیهای آزاداندیشی» است مثلاً برای حکمرانی آب یا برای بانک باید کرسی حل مسئله تشکیل شود.
مشکل این است بین خود علمای حوزه اختلاف وجود دارد یکی میگوید در بانک رباست و یکی میگوید اشکالی ندارد.
اختلاف در همه جا وجود دارد و مختص به حوزه نیست و مختص امروز هم نیست. در دانشگاهها هم اختلاف داریم؛ در بحث اقتصاد ما در دانشگاه «اقتصاد چپ» داریم که قائل است همه چیز باید دولتی شود و اقتصاد راست لیبرالیستی هم دارد.
خب این مسئله اختلاف در دانشگاه، با اختلاف در حوزه خیلی فرق میکند. حوزه از حلال و حرام سخن میگوید که با نوع نگاه مارکسیستی و لیبرالیستی به اقتصاد خیلی متفاوت است.
بعضیها تصورشان از بحث وحدت حوزه و دانشگاه این است که اینها با هم ادغام شده و یک مجموعه شوند و ما دو مجموعه علمی مجزا نداشته باشیم اما مراد مطرحکنندگان بحث وحدت حوزه و دانشگاه اصلاً این نبوده؛ مراد این است که این دو نهاد علمی، هدف و غرض و غایت واحد داشته باشند.
برای درک بیشتر این مسئله باید درک دقیقی از خود مفهوم انقلاب اسلامی داشت. در انقلاب اسلامی، اتفاق عمیق باطنی در ملت اتفاق افتاد. وقتی دقیق نگاه میکنیم میبینیم جدایی حوزه و دانشگاه از آن بخشهایی است که هنوز آن «اراده متعالی ملی» خودش را نشان نداده است. اگر حوزه و دانشگاه متصل به «نهضت انقلاب اسلامی» شدند و مسئلهها و موضوعاتشان را از انقلاب گرفتند، آن وقت این وحدت معنا پیدا میکند. به عنوان نمونه در مقوله اقتصاد، حوزه علمیه باید مشخص کند اقتصاد اسلامی ما چه ارزشهایی دارد؟ کلیت نظام اقتصادی اسلامی واجد چه ویژگیهایی است؟ آزادیمحور است یا عدالتمحور؟ پس از اینکه این منظومه فکری مشخص شد باید تبیین شود راه رسیدن به آن اقتصاد چیست و البته این بخش مسئله باید در دانشگاه انجام شود.
نقش شهید مفتح در پر کردن شکاف میان حوزه و دانشگاه چه بود؟
شهید مفتح قائل به این بودند که در عین حال که گفتمان اسلامی را باید در بین جوانان ترویج کنیم، باید اهل مبارزه هم باشیم. ما اندیشمندانی داشتیم که صرفاً به دنبال مباحث نظری بودند و اهل مبارزه علیه رژیم پهلوی نبودند؛ ایشان از نیروهای مؤثر درون دانشگاه بودند بدین معنا که پروژه خودشان را در داخل دانشگاه تعریف کرده بودند. هم اهل مبارزه بودند هم مباحث نظری «انقلاب اسلامی» را همزمان تبیین میکردند. ایشان معتقد بودند اگر بناست جلو غرب را بگیریم باید وحدت ایجاد کنیم؛ چون اهرم غرب، اختلاف بین این دو نهاد است. بنابراین اگر جلو تهاجم غرب گرفته نشود ما نهاد علم را نتوانستهایم در انقلاب اسلامی هدایت کنیم. اینکه مثلاً نگاه روحانیت به دانشجویان این باشد که اینها، بیاعتقاد و غیرمقید به مبانی اسلاماند و دانشگاهیان هم حوزویان را این گونه بدانند که اصلاً تصوری از اداره کشور و مسائل روز ندارند.
از موانع وحدت حوزه و دانشگاه زیاد صحبت میشود، شما به سوءبرداشتها نسبت به همدیگر اشاره کردید. چه موانع دیگری در این بین وجود دارد؟
بخشی از موانع سوءتفاهم است یعنی اینکه یکدیگر را خوب نمیشناسند، که ریشهاش نداشتن «هدف و غایت» مشترک است؛ مسائل مشترک ندارند. ما اگر بتوانیم اتصال حوزه و دانشگاه را به اندیشه انقلاب اسلامی داشته باشیم، بزرگترین مانع وحدت حوزه و دانشگاه حل میشود. بخشی از موانع هم سیاسی است یعنی ارادههای سیاسی از جدایی حوزه و دانشگاه نفع میبرند. وقتی این دو نهاد کنار یکدیگر قرار میگیرند خیلی اتفاقات مبارکی برای مردم و برای نظام میافتد و طبیعی است که دشمن از این وحدت خوشحال نمیشود چون از این وحدت ضرر میکند. در تعامل بین حوزه و دانشگاه از یک سو حوزه علمیه در تراز حوزه انقلاب قرار میگیرد، میتواند مطالبهگری صحیح انجام دهد و تصور درستی از مسائل جامعه دارد و از سوی دیگر دانشگاه از سردرگمی تقلید از غرب نجات پیدا میکند. اگر حوزه ما در مدار مطالبهگری صحیح قرار بگیرد، در نتیجه از پرداختن به مسائل بدون اولویت پرهیز میکند و به مسائل اصلی میپردازد.
آیا میتوان گفت روشنفکری و تحجر از مهمترین عوامل شکاف حوزه و دانشگاه هستند؟
اینکه امروز حوزه متوجه مسائل اصلی انقلاب اسلامی نباشد این «تحجر» است و اینکه دانشگاه ما به جای رجوع به «زیستبوم» خود برای مسائلش از غرب الگو بگیرد این عین غربزدگی است و تعبیر «روشنفکری» هم تعبیر درستی نیست.
خود جریان حوزهها الان خود را تافته جدا بافته نمیدانند؟
باید این تابوها شکسته شود. واقع قضیه این است که نه حوزه به تنهایی و نه دانشگاه به تنهایی نمیتوانند مسائل و مشکلات جامعه را حل کنند. نه حوزه و نه دانشگاه نباید خود را تافته جدا بافته بدانند اصل این است که حوزه و دانشگاه بپذیرند به لحاظ معرفتی کامل نیستند. دوم اینکه باید مسائلشان را از عینیت جامعه بگیرند. مسئله امروز کشور ما، بورس است، بانک است، «مسائل حکمرانی آب» است و این مسائل متأسفانه مسائل امروز جامعه علمی ما نیست.
البته جریانهای خودجوش در حوزه هستند و کارهای بسیار خوبی هم دارند انجام میدهند اما برای وقوع اتفاق خوب در جامعه لازم است اینها فراگیر و عمومی شود. ما اکنون در حوزه فضلای انقلابی داریم که این مشکلات را درک کردهاند و در دانشگاه هم افرادی هستند که باید در این عرصه نقشآفرینی کنند. باید یک سر میز دانشجویان باشند و یک سر میز فضلای جوان باشند و برای حل مسائل جامعه مثل بورس و بانکداری اقدام کنند. بنده «کرسی حل مسئله» به آن میگویم که فراتر از «کرسیهای آزاداندیشی» است مثلاً برای حکمرانی آب یا برای بانک باید کرسی حل مسئله تشکیل شود.
مشکل این است بین خود علمای حوزه اختلاف وجود دارد یکی میگوید در بانک رباست و یکی میگوید اشکالی ندارد.
اختلاف در همه جا وجود دارد و مختص به حوزه نیست و مختص امروز هم نیست. در دانشگاهها هم اختلاف داریم؛ در بحث اقتصاد ما در دانشگاه «اقتصاد چپ» داریم که قائل است همه چیز باید دولتی شود و اقتصاد راست لیبرالیستی هم دارد.
خب این مسئله اختلاف در دانشگاه، با اختلاف در حوزه خیلی فرق میکند. حوزه از حلال و حرام سخن میگوید که با نوع نگاه مارکسیستی و لیبرالیستی به اقتصاد خیلی متفاوت است.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
«کرسیهای حل مسئله» راه حل وحدت حوزه و دانشگاه
-
حمایت از دانشبنیانها برای حل مشکلات کشور
-
جاهلیت قدیم و جاهلیت مدرن
-
علامه علامهپرور
-
برپایی نمایشگاه دستاوردهای علمی و پژوهشی در حرم مطهر رضوی
-
و دیوارها هم عاقبت به خیر میشوند
-
یک چهارم نوزادان فرانسوی نام اسلامی دارند
-
دستاورد جدید داروسازی ثامن
-
اجرای تابلو نقاشی شهادت حضرت زهرا (س) توسط حسن روح الامین
-
نظام اصیل حوزه، تفکرمحور است
-
انقلابیگری در سیره حضرت زهرا(س)