مخالفت آیت‌الله صافی‌گلپایگانی با بیان خواب و خرافه در منبر

آیت‌الله فقیهی مطرح کرد

مخالفت آیت‌الله صافی‌گلپایگانی با بیان خواب و خرافه در منبر

آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی، از مراجع تقلید، هفته گذشته دار فانی را وداع گفت. او از مسن‌ترین مراجع و فقهای دوره معاصر بود. آیت‌الله محسن فقیهی، استاد درس خارج حوزه علمیه درباره نقش مرحوم آیت‌الله صافی گلپایگانی در ترویج دین‌ورزی عقلانی و دوری از خرافات به خبرگزاری ایکنا گفت:از خصوصیات برجسته ایشان این بود که با ترویج دین از طریق خواب و خرافه و سخنان غیرمستند مقابله می‌کرد و میانه خوبی با این مسائل نداشت. برخی افراد کراماتی را نقل می‌کنند که مثلاً کفش جلو پای فلانی جفت می‌شود و فلان فرد با امام زمان(عج) ملاقات ‌می‌کند، ولی ایشان بهایی به این سخنان نمی‌داد، زیرا کسانی که اهل معنا و معرفت و ملاقات با امام زمان(عج) هستند بیان نمی‌کنند و جار نمی‌زنند، مخفیانه شهوداتی دارند که دیگران ندارند و معمولاً پس از وفاتشان توسط اصحاب سر آن‌ها بیان می‌شود.
کراماتی که بازگو می‌شود ممکن است ریشه محکمی نداشته باشد و سبب می‌شود مردم به جای نگاه عقلانی به دین، به دنبال این نوع کارها و حرف‌ها بروند. بنابراین آیت‌الله صافی هم در زمره کسانی بود که اجازه ترویج دین از این طریق را نمی‌داد. این مرجع تقلید مکرر می‌فرمود اگر می‌خواهید بدانید فردی خوب و پیرو اهل بیت(ع) است یا ادعای خوب بودن دارد، به رفتار و اخلاق او به‌خصوص ارتباط او با مردم بنگرید. اگر خدمتگزار مردم است و با حسن خلق با آن‌ها مواجه می‌شود، خوب است و هرقدر در خدمتگزاری به دیگران و رفع مشکلات فقرا صادق و مشتاق‌تر باشد، فرد خوب‌تری است.
از نگاه ایشان ذکر و تسبیح و عبادت خیلی خوب‌ است و وظیفه عبد خداست، ولی کافی نیست. انسان مؤمن باید به مردم و اقوام و اطرافیان خود خدمت کند و به فکر رفع مشکلات آنان و به تعبیر قرآن کریم اهل مجاهده با جان و مال در راه خدا باشد. این شاخصه مهم است و می‌توان آن را معیار و ملاکی برای سنجش دینداری و خوبی و بدی افراد دانست.
استاد درس خارج حوزه علمیه در ادامه با اشاره به ارادت آیت‌الله صافی گلپایگانی به اهل بیت(ع)، گفت:همه مدعی ارادت به اهل بیت(ع) هستند، ولی باید علائمی برای سنجش این ارادت وجود داشته باشد تا مدعیان دروغین از مدعیان واقعی جدا شوند و برخی نتوانند از آن سوءاستفاده کنند. ایشان ارادتی صادقانه داشت و هر سیدی که به مجلس می‌آمد به احترامش بلند می‌شد و مکرر دیدم دست طلاب سادات را می‌بوسید.
کتاب شهید آگاه را درباره امام حسین(ع) نوشت، آن هم زمانی که عده زیادی به وی ناسزا می‌گفتند و جسارت می‌کردند. ایشان این کتاب را در رد کتاب شهید جاوید آقای صالحی نجف‌آبادی نوشت و به قدری علمی و متقن بود که آقای صالحی اعتراف کرد بهترین کتابی که علیه من نوشته شده همین شهید آگاه است. ایشان در دفاع از اهل بیت(ع) ناسزا را تحمل می‌کرد و به دنبال کسب مقامات دنیوی نبود.
آیت‌الله فقیهی در ادامه در پاسخ به پرسشی 
در خصوص نگاه مرحوم به فلسفه و عرفان نیز اظهار کرد: بسیاری از فقها با فلسفه مخالف بودند و الان هم کسانی با همین خط مشی وجود دارند و گاهی مخالفت شدیدی می‌کنند. کسانی مانند آیت‌الله حکیم و آیت‌الله خویی به‌قدری با فلسفه مخالف بودند که فلاسفه را متهم به کفر می‌کردند. از منظر این فقها، بحث وحدت وجود که برخی فلاسفه از جمله ملاصدرا آن را بیان می‌کنند و به معنی یکی بودن وجود خدا با انسان و موجودات و حیوانات و همه آفرینش است، در حقیقت کفر به خداست. البته فلاسفه برداشت خود را متفاوت از فلسفه می‌دانند و آن را توجیه می‌کنند و در مخالفت با دین نمی‌دانند، ولی به هر حال بسیاری از فقها آن را نمی‌پذیرند.
آیت‌الله حکیم در کتاب مستمسک خود آورده است: کسی که دم از وحدت وجود بزند، کافر است. البته فلاسفه هم می‌گویند این آقایان چون فلسفه نخوانده‌اند و با آن آشنا نیستند علیه آن موضع می‌گیرند. کسانی مانند امام(ره) هم چون فقیه و اصولی و حکیم و فیلسوف بودند، تضادی بین فلسفه و عرفان با فقه و سیاست قائل نبودند.
فقها حرف و سخنان متقن و مستند را شامل آیات و روایات معتبر می‌دانند و رابطه خوبی با فلسفه و فلاسفه ندارند؛ آیت‌الله صافی هم در زمره کسانی بود که با فلسفه مخالفت می‌کرد و در مدرسه آیت‌الله گلپایگانی، که مدیریت آن پس از وفات ایشان برعهده خودشان بود، اجازه تدریس فلسفه نمی‌داد. درباره عرفان هم اگر بخواهیم به عنوان یک رشته بنگریم، مخالف بود و حتی آن را در حد خرافات می‌دانست، ولی عرفان به معنای معرفت به وجود خدا و توحید و نبوت و معاد و ارادت به اهل بیت(ع) را قبول داشت. عارفی که گوشه انزوا را برمی‌گزید و کاری به کار مردم و تحولات اطراف خود نداشت، مورد تأییدشان نبود. به همین دلیل رشته‌ عرفان در مدرسه ایشان تدریس نمی‌شد.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه