روایتی از گم شدن در ازدحام آدمها و سادگی خالصشان در لیلهالقدر حرم امینالله
قدرِ علی(ع)
توی گیت ورودی، خادم کت و شلواری با لبخند مهربانی که بر لب دارد، سفت و سخت میگرددم. بعد میزند به پشتم و میگوید: التماس دعا!
قدم به صحن که میگذارم، ازدحام جمعیت تکانم میدهد. هنوز ساعتی به شروع مراسم مانده و تقریباً جایی روی فرشهای دو در سهای که کل صحن را مفروش کردهاند، باقی نمانده. با چند زائر دیگر میایستم جلو تابلو سنگی و اذن ورود میخوانم؛ یاد انتظامات گیت ورودی میافتم؛ یاد خدام چوبپر به دست کت و شلواری که حتی بیرون حرم مطهر رضوی هم هستند و زائران را راهنمایی میکنند که از کجا بروند و کجا بنشینند و اینکه قرآنها کجاست و کجا میشود وضو گرفت و کجا آب خورد؛ آنهایی که هر کدام اسم و رسمی دارند و ما همه آنها را به نام خادم میشناسیم. یعنی آنها دلشان نمیخواهد امشب که شب قدر است، امشب که شب شهادت حضرت امیر(ع) است، بروند برای خودشان یک گوشه بنشینند و آسوده از پرسشهای مدام زائران، چوبپرشان را بگذارند کنارشان، بعد قرآنی بخوانند و اشکی بریزند؟
گم شدن در ازدحام آرام آدمها
وسط صحن را دوست دارم. توی ظل تابستان هم که میآیم حرم، دوست دارم وسط صحن بنشینم؛ وسط آن جغرافیای صمیمی؛ بنشینم و زل بزنم به ایوانها، به طاقیها، به اسلیمیها که خزیدهاند روی تن فیروزهای کاشیها و گم بشوم در آن باغهای پر دال و درخت که تصویر شدهاند روی در و دیوار صحن؛ باغهایی که مثالی هستند از باغهای مینویی؛ از باغهای ازلی بهشت. حالا هم دلم میخواهد بروم وسط صحن بنشینم و گم شوم در ازدحام آرام آدمها؛ در صداهای گنگ مناجات؛ در نسیم خنکی که میخورد به چشمهای خیس و خنکیاش بیشتر میشود در شب روشن حرم. شبهای حرم همیشه روشن است؛ هیچ جای شهر هم که هیچ چراغی روشن نباشد، چراغهای حرم روشن است و چه دلگرمیای ازین بالاتر.
قرآنی که بناست چتری بشود بر سر ما
صحن پیامبر اعظم(ص) حسابی شلوغ است. چشم میکشم و اطرافم را میبینم؛ خانوادهای که همراه بچههای قد و نیمقد آمدهاند تا کنار هم، نفس در نفس هم، لیلهالقدرشان را به مطلعالفجر برسانند. گلدستهها را هم میبینم، آن قدر که نورانی هستند در پسزمینه تاریک آسمان، جوری دیده میشوند که انگار نمیتوانند واقعیت داشته باشند؛ چطور آن همه نورانیت، نشسته در زمینه سیاه آسمان؟
میگردم و نزدیکترین جامهری به خودم را پیدا میکنم و انبوه قرآنهای چیده شده که قرار است امشب چتری بشوند بر سر ما؛ ما زائرانی که آمدهایم تا شب قدر را در حرم امن امینالله صبح کنیم. تا نمازی بخوانم، مراسم احیا شروع میشود. همهمه جمعیت نمیگذارد درست بشنوم. شاکی نیستم؛ اصلاً برای همین آمدهام حرم تا در همین همهمهها گم بشوم. قاری و مؤذن حرم مطهر رضوی شروع کرده به تلاوت قرآن. اسمش «جلیل اشرفی» است. این را مجری مراسم میگوید که بارها در قاب تلویزیون دیدهایمش. جوشن کبیر که شروع میشود دیگر صدای کسی را نمیشنوم؛ همهمه جمعیت هم فروکش کرده است؛ انگار همه آن بچههای پرجنب و جوش شلوغکار، حالا روی پای مادرشان، آرامترین خواب عمرشان را تجربه میکنند.
اول و آخر دین ورع است
حجتالاسلام والمسلمین ناصر رفیعی، سخنران ثابت شبهای بیست و یکم حرم مطهر رضوی است. بحث امشب دکتر رفیعی درباره ورع است. ایشان گفتند برای یاری امیرالمؤمنین(ع) ابتدا باید ورع داشت. ورع به معنی خویشتنداری است. در حقیقت در لغزشها باید مراقب بود و توقف کرد. البته لغزش در هر انسانی متفاوت است؛ یکی در قدرت لغزش دارد، یکی لغزش زبانی دارد و یکی در عمل دچار لغزش میشود. وی با اشاره به اینکه خداوند در شب معراج در خصوص ورع به پیامبر عظیم الشأن(ص) تأکید فرموده است، بیان کرد: ورع رأس دین است. اول و آخر دین ورع است.
وی با اشاره به روایت وارده در خصوص اینکه عمل کم و باتقوا بهتر از عمل زیاد بدون تقواست، اظهار کرد: اگر انسان در لغزشگاهها خود را نگاه دارد، در واقع یک نمونه از داشتن ورع است. داشتن ایمان با اعتقاد بدون عمل نمیشود. اینکه بگوییم دل پاک است اما عمل نکند ایمان نیست. یکی از بدترین کارها کوچک شمردن گناه است. وی گفت: امیرالمؤمنین فرمود: «الْعَمَلَ الْعَمَلَ، ثُمَّ النِّهَایَهَ النِّهَایَهَ، وَ الِاسْتِقَامَهَ الِاسْتِقَامَهَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ، وَ الْوَرَعَ الْوَرَعَ» این مراحل پنجگانه که امام(ع) در این گفتار کوتاه بیان فرموده است، در حقیقت عصاره برنامه سیر و سلوک الیالله و تکامل انسان مطرح شده است. رفیعی بیان کرد: نخست انسان باید به سراغ برنامههای عملی برود، سپس آنها را نیمهکاره نگذارد و به انتها برساند؛ در ضمن باید مراقب باشد از راه راست منحرف نشود و پس از آن در برابر هوای نفس و وسوسههای شیطان، صبر و شکیبایی به خرج دهد و از این مرحله نیز فراتر رود؛ ورع و پارسایی در برابر شبههها را نیز به کار بندد و به این ترتیب به سرمنزل مقصود برسد.
خلوص بالای سادگی و معنویت
حرفهای دکتر رفیعی که تمام میشود روضهای میخواند و صدای همهمه نالهها و استغاثهها صحن را پر میکند. مردم قرآنها را باز میکنند و میگیرند روی سرشان. هزاران هزار خلق خدا، کتاب خدا را روی سر گرفتهاند و تک به تک، آلالله را به استعانت و استغاثه میخوانند تا خدا از آنها راضی بشود و آنها را از شر آنچه با گناه برای خودشان رقم زدهاند برهاند. اینجا درست همان زمانی است که آدم دوست دارد برای همیشه گم بشود در آن؛ گم بشود در پهنه زمانی بیانتها که از نامهایی مقدس نور گرفته و روشن شده است؛ در مکانی منور که مثل چراغی روشن در شبهای تاریک زمین است... . دکتر رفیعی بیوقفه ذوات مقدسه را تک به تک میخواند. کسی هم آن لابهلا شور معنوی مراسم را قطع نمیکند تا ذکر مصیبتی بخواند یا عرض ارادتی کند؛ همه چیز در خلوص بالایی از سادگی و معنویت است؛ در خلوتی که گم شده وسط هزار هزار حضور.
کجا برویم بهتر از اینجا؟
آیین قرآن به سر که تمام میشود، خیلیها برمیخیزند که بروند. همین حالا هم که راه بیفتند تا بچهها را جمع کنند و از شلوغیها رد بشوند و اتوبوسی پیدا کنند و... سحر میرسند به خانهشان. خیلیهای دیگر هم بنای رفتن ندارند؛ کجا بروند بهتر از اینجا. برنامههای حرم مطهر رضوی هم که تمامی ندارد. مجری اعلام میکند زائرانی که عزم رفتن دارند، از راههای مشخص شده بروند. به باقی هم که ماندهاند خبر میدهد که «آیین چهارپایهخوانی» قرار است برگزار شود؛ گونهای از مناجاتخوانی که قدمتی دارد و تاریخی. زائرانی که ماندهاند، آماده مناجاتخوانی میشوند. من برمیخیزم تا آبی به دست و صورت بزنم و دوباره وضویی بگیرم؛ نمیدانم میدانید یا نه؛ وضو گرفتن در سحرهای صحن، از آن لذتهای مینویی است که از خود مینوی برین آمده است؛ از دل باغهای ازلی بهشت.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
تقویت مدارس نیازمند اعتلای منزلت اجتماعی معلمان است
-
14 فروردین
-
لطیف، شاعرانه و دلنشین
-
پیشنیازهای مشارکت مردم در رشد تولید
-
برنامه سازمانها برای مشارکت مردم در جهش تولید چیست؟
-
شهادت یکی ازفرماندهان سپاه قدس در حمله صهیونیستها به سفارت ایران در دمشق
-
صندوق محیط زیست سهمی از عوارض آلایندگی ندارد!
-
قدرِ علی(ع)
-
استقبال زائران از چهارپایهخوانی حاجمحمود کریمی در سوگ مولای متقیان(ع) در حرم مطهر رضوی
-
سفره کریم در بارگاه قدس
-
علی(ع) ؛ دل بیقرار تاریخ
-
نوروز قرآنی و رمضان بهاری در بارگاه مقدس رضوی
-
اجرای عدالت مخالف دارد اما به نفع مردم است