صلح حسنی زمینه‌ساز حماسه حسینی

صلح حسنی زمینه‌ساز حماسه حسینی

آیت‌الله سید احمد خاتمی، عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری


در بررسی سیره کریم اهل بیت(ع)، دوران زندگی مبارک امام حسن(ع) را می‌توان به چهار دوره تقسیم کرد؛ دوره کودکی و نوجوانی حضرت، عصر سکوت‌ امیرمؤمنان(ع) و پیش از خلافت حضرت، عصر حکومت امام علی(ع) و عصر رهبری خود حضرت که دوران حیات پیامبر(ص) حدود هشت سال، دوران ملازمت با پدر حدود ۳۷ سال و دوران امامت ایشان ۱۰ سال است.
حساس‌ترین فراز عصر رهبری حضرت، مسئله صلح امام مجتبی(ع) است. آنان که واقعیت امر را در زمینه صلح حضرت نمی‌دانند امام را متهم به سازش‌کاری و عافیت‌طلبی می‌کنند، اما آنان که واقعیت امر را می‌بینند، به این باور می‌رسند که امام مجتبی(ع) عاقلانه‌ترین و شجاعانه‌ترین موضع را در عصر خود گرفت که بدون هیچ تردیدی زمینه‌ساز قیام سالار شهیدان، اباعبدالله الحسین(ع) شد.
تاکنون مطالب زیادی در زمینه مقدمه صلح حضرت‌(ع) گفته شده است؛ از شجاعت و قاطعیت امام بارها گفته‌ایم و از خیانت فرمانده اول لشکر حضرت صحبت کرده‌ایم ولی همچنان در مدخل بحث صلح حضرت(ع) هستیم. همچنین از مسائلی گفته‌ایم که در جنگ باید کاملاً به آن توجه کرد، البته در جنگ‌های تن به تن، نه در جنگ‌های الکترونیک و پیشرفته که در عصر ما وجود دارد.
در آن جنگ‌ها نیروی انسانی شایسته، با روحیه و با نشاط، حرف اول را می‌زند و نداشتن این عنصر مساوی با شکست است. به همین دلیل می‌بینیم پیامبر(ص) در طول مدت اقامت در مکه، با اینکه فشارها، شکنجه‌ها و گرفتاری‌ها زیاد بود، اما هر چه درخواست می‌کردند اعلام جهاد کنند، این کار را نکردند، چون مکه آن عِده و عُده لازم را نداشت.
اما در مکه نیرو ساخته شد، در مدینه از این عِده و عُده فراهم شده استفاده و جنگ‌های موفقیت‌آمیز مختلف و حتی جنگ‌هایی انجام شد که در ظاهر ناموفق بود؛ جنگ‌هایی که گر چه بستری برای پیروزی‌های بعدی بود، اما به‌خاطر این شکست خوردند که رهنمودهای نبی اکرم(ص) درست شنیده نشد. بنابراین در جنگ تن به تن نمی‌شد بی‌گدار وارد عمل شد، بلکه با تدبیر و نیرو باید وارد نبرد شد.
از این رهگذر است که می‌بینیم یکی از عواملی که ‌امیرالمؤمنین علی(ع) برای سکوت خویش بیان می‌کنند این است که یارانی فداکار ندارد. جالب است که ‌امیرمؤمنان(ع) علت پذیرش حکومت از ناحیه خود را چنین بیان می‌کند: «لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِیامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ، و ما أخَذَ اللّهٌ عَلَی العُلَماءِ أن لا یُقارُّوا علی کِظَّةِ ظالِمٍ، و لا سَغَبِ مَظلومٍ، لأَلقَیتُ حَبلَها علی غاربِهِا» یعنی اگر نبود حضور آن جمعیت و تمام شدن حجت با وجود یار و یاور و اگر نبود که خداوند از دانایان پیمان گرفته بر سیری ستمگر و گرسنگی ستمدیده رضایت ندهند، ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن می‌انداختم.

سپاه ناهمگون امام حسن(ع) در برابر لشکر یکپارچه معاویه
خلاصه کلام اینکه امام حسن مجتبی(ع) یارانی که بتوان با تکیه بر آن‌ها برای پیروزی در جنگ با معاویه ‌امیدوار بود، نداشت. این در حالی بود که اردوگاه معاویه 60هزار نیروی یکدست داشت. معاویه بنا به نقل بیهقی در کتاب المحاسن و المساوی گفته: «علی در میان پلیدترین و پرتفرقه‌ترین سپاه بود و من در میان رام‌ترین و کم‌تفرقه‌ترین سپاه».
اما تعداد کمّی یاران حضرت چقدر بود؟ آمارهایی که مورخان گفته‌اند بسیار مختلف است. از 100هزار نفر تا 20هزار نفر و حتی کمتر یا بیشتر آماری است که نقل شده است. اما بر حسب نصوص غیرقابل خدشه تاریخی، عدد لشکریان امام حسن مجتبی(ع) ۱۶هزار نفر نقل شده که از این تعداد 12هزار نفر به فرماندهی عبیدالله بن عباس به مسکن اعزام و در حدود ۴هزار نیز به همراهی خود امام به طرف مدائن رهسپار شدند که لشکری کاملاً ناهمگون بود. وضعیت کیفی این‌ها شایسته تأمل است تا بفهمیم راهی جز آنچه او برگزید، نبود.
ترکیب این لشکر عبارت‌اند از گروهی از شیعیان و وفاداران به حضرت علی(ع) و طرفداران جان برکف، امثال حجر بن عدی که البته تعداد آن‌ها در آن اردوگاه بسیار کم بود.
دسته دوم، تعداد زیادی از خوارج، چون آن‌ها هدفشان به شهادت رساندن ‌امیرالمؤمنین(ع) -که موفق هم شدند- و کشتن معاویه بود. به‌طوری‌که همان شب به شهادت رساندن امام علی(ع) بنا داشتند معاویه را هم بکشند که معاویه شخصی دیگر را فرستاد و خود جان سالم به در برد. خوارج همچنان آرمانشان را برای نابود کردن معاویه دنبال می‌کردند و دیدند اردوگاهی که آن‌ها را به این هدف نزدیک می‌کند، اردوگاه امام حسن‌مجتبی(ع) است. آن‌ها آمدند اما نه به حب امام، بلکه به بغض معاویه. روشن است این گروه اعتقادی به امام حسن(ع) ندارند.
دسته سوم، افراد سودطلب و دنیاپرست که به طمع منافع مادی وارد سپاه شده بودند.
چهارم، تردیدکنندگانی که حقیقت ماجرا را از این جنگ درنیافته و آمده بودند دلیلی بیابند که به کدام گروه بپیوندند.
دسته پنجم، متعصبانی که سران قبایل را مدنظر داشتند و این جنگ را به حساب جنگ‌های قبیله‌ای و خرده حساب‌های شخصی محسوب می‌کردند.
اینان ترکیب سپاه امام بودند، اردوگاهی که در آن بی‌بصیرتی موج می‌زد و طبیعی است چنین سپاهی، با این تنوع اشخاص و آرا نمی‌تواند در انجام مأموریت خویش کامیاب باشد، زیرا جنگ طالب ‌ایمان و یکپارچگی اطاعت است.

بحرانی که امام حسن(ع) آن را مدیریت کرد
در کنار تمام این موارد در نظر داشته باشیم جنگ‌های کوبنده و سنگین جمل، صفین و نهروان نیروی آنان را فرسوده و توان آنان را برده بود و تعداد زیادی از یاران پیامبراکرم(ص) به شهادت رسیده بودند.
در الکامل ابن اثیر، جلد سوم آمده امام حسن(ع) در برابر نیروهای مسلح خود ‌ایستاد و گفت: اکنون معاویه از ما تقاضای صلح کرده، صلحی که هیچ‌گونه سرافرازی و شرافت و انصافی در آن وجود ندارد. «لا وَ إِنَّ مُعَاوِیةَ دَعَانَا إِلَی أَمْرٍ لَیسَ فِیهِ عِزٌّ وَلا نَصَفَةٌ» امام(ع) با این بیان به مردم اعلام کردند وارد شدن در کار صلح به هیچ روی به نفع آنان نیست. پس از آن، امام از مردم خواست تکلیف او را روشن کنند: «فَإِنْ أَرَدْتُمُ الْمُوْتَ رَدَدْنَاهُ عَلَیْهِ وَ حَاکَمْنَاهُ إِلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِظَبْیِ السُّیُوفِ وَ إِنْ أَرَدْتُمُ الْحَیَاةَ قَبِلْنَاهُ وَ أَخَذْنَا لَکُمُ الرَّضِیُّ» یعنی اگر آماده برای نبردید، صلح او را رد کرده، با تکیه بر شمشیرمان، کار او را به خدا وامی‌گذاریم. اما اگر ماندن را دوست دارید، صلح او را بپذیریم و برای شما تأمین بگیریم. در این وقت مردم از هر سوی مسجد به فریاد درآمده و با ندای «البقیه البقیه» صلح را امضا کردند، یعنی می‌خواهیم بمانیم و زندگی کنیم.
تفرقه لشکریان امام حسن(ع) به اندازه‌ای بد بود که خود امام حسن(ع) از بسیاری از آنان پرهیز می‌کرد و هنگامی که بیرون می‌رفت در زیر لباس‌هایش زره می‌‏پوشید تا خوارج و دست‌پروردگان معاویه به او آسیب نرسانند. چنان‌که روزی در حال نماز به سوی آن حضرت تیر انداختند اما چون در زیر لباس‌هایش زره پوشیده بود تیر کارگر نشد.
صرف نظر از مسئله ولایت و امامت، اگر بخواهیم نگاهی سیاسی و مدبرانه داشته باشیم، واضح است با چنین ترکیبی مطمئناً نمی‌شد با معاویه جنگید و این دقیقاً یک بحران است. از این رو است که می‌بینیم سرنوشت این حرکت به نرمش امام مجتبی(ع) خاتمه پیدا می‌کند. مدیریت بحران در همه جای دنیا نشان یک مدیر قابل است و امام حسن مجتبی(ع) این بحران را به نحو بسیار زیبا و ستودنی مدیریت کرد.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه