نگاهی به وصایای امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه
«به هــر کـه نوشتهام به او میرسد، وصیت میکنم ...»
حجتالاسلام حسین اکبری، پژوهشگر نهجالبلاغه
بیشک اگر در سال 40 هجری حضور میداشتیم و میدانستیم دست تقدیر تا ساعاتی دیگر نعمت وجود امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) را از ما خواهد گرفت، آرزو میکردیم حتی اگر شده به اندازه چند جمله موعظه و رهنمودهایی را از زبان حضرت بشنویم و آن را سرمشق زندگیمان قرار دهیم.
هرچند چنین امکانی برای ما فراهم نبوده ولی خود حضرت علی(ع) آنها را به گوش ما رسانده و در همان زمان در بستر شهادت تأکید کرده این توصیهها برای هر کسی است که این وصیتهای مکتوب در آینده به دستش میرسد. اما وصیتهای امیرالمؤمنین(ع) محدود به زمانی نیست که ضربتخورده و در بستر شهادت است. با کندوکاو در نهجالبلاغه میتوان فهمید قصه وصیتهای امیرالمؤمنین در این کتاب، بحث بسیار گسترده، جاندار و مفصلی است. در این نوشتار برآنیم هر چه از خطبهها، نامهها و حکمتهای نهجالبلاغه که رنگ و بوی وصیت دارد را معرفی کنیم.
دستهبندی وصیتهای امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه
در یک نگاه کلی و به اجمال میتوان این وصایا در نهجالبلاغه را به دو دسته تقسیم کرد: نخست، وصایایی که حضرت در طول زندگی مبارکشان ایراد کردهاند و دوم وصیتهایی که ایشان پس از
ضربت خوردن داشتهاند.
در همین راستا، وصیتهای پیش از ضربت خوردن، خود به دو دسته قابل تقسیم است: یکی وصایایی که مربوط به سالهای پایانی عمر امام علی(ع) و بهخصوص از جنگ صفین (سال 27 هجری) به بعد را دربرمیگیرند و دیگری وصایای پیش از این تاریخ در اوایل دوران حکومت حضرت. این تقسیمبندیها برای هر کدام از این دورهها را میتوان ادامه داد و شاخههای متعددی را برای هر یک ذکر کرد. برای نمونه یکی از وصیتهایی که پیش از جنگ صفین و درظاهر مربوط به اوایل دوران حکومت حضرت است، حکمت 82 نهجالبلاغه است. امیرالمؤمنین(ع) در این حکمت، شیعیان را به پنج چیز سفارش و تأکید میکند اگر برای بدست آوردن آنها شتران راهوار را به سرعت حركت دهند و همه جا را برای بدست آوردن آن بگردند، سزاوار است.
وصیتهایی نیز در نهجالبلاغه وجود دارد که پس از جنگ صفین بیان شدهاند. علامه حسنزاده آملی نیز در شرحی که بر نهجالبلاغه نوشتهاند به صورت مبسوط به این موارد اشاره کردهاند. دو نمونه بارز از این جمله، نامه31 نهجالبلاغه -شهرت یافته به عنوان وصایای حضرت به فرزندش امام حسن(ع)- و دیگری نامه24 نهجالبلاغه است.
نامه31 را زمانی که از صفین بازمیگشتند در منطقهای به اسم حاضرین نوشتند. نوشتن این نامه در شرایط خستهکننده تحمیل حکمیت به حضرت در حالی که مایل به ادامه جنگ با معاویه بودند، نشان از اهتمام حضرت به مقوله خانواده و تربیت فرزند دارد. نکته جالبتر اینکه در حالی که حضرت کاتبی به اسم «ابی رافع» داشتند و اغلب نامهها را به او میگفتند تا کتابت کند ولی این وصیتها به امام حسن(ع) را به دست خودش نوشت.
نامه 24 هم وصیتهای مالی حضرت است و نکات تربیتی فراوانی دارد. هنر و شگرد امیرمؤمنان(ع) این بود در نامههای سیاسی، اقتصادی و حتی بینالمللی همچون نامه53، امور اخلاقی و موعظهای را نیز در داخلش میگنجاند.
وصیتهایی در بستر شهادت
در خصوص وصیتهای حضرت پس از ضربتخوردن، اگر یک مورد اختلافی را نیز به حساب بیاوریم، درمجموع چهار وصیت در نهجالبلاغه وجود دارد. در مورد آن حکمت مورد اختلاف که حکمت38 نهجالبلاغه است، ابن ابیالحدید معتزلی و دیگرانی معتقدند حضرت هشت توصیه به فرزندش امام حسن(ع) در بستر شهادت کرده است. مشهورترین و اساسیترین وصیتهای پس از سحرگاه نوزدهم رمضان سال چهلم هجری نامه 47 نهجالبلاغه است. نامه 23 نهجالبلاغه و خطبه 149 نهجالبلاغه نیز دو وصیت دیگر پس از ضربت را تشکیل میدهند.
خطبه 149 شبیه به نامه 23 نهجالبلاغه است. سیدرضی نیز نوشته بخشی از نامه 23 را پیش از این در خطبه 149 آورده ولی چون این نامه اضافاتی داشته، تکرارش را لازم دانسته است. لحن و بیان حضرت در خطبه 149 سرشار از موعظه است و نکات فراوان و ریزی در آن توسط حضرت مورد اشاره قرار گرفتهاند.
حضرت در این خطبه، حتی مرگ خودشان را دستمایه عبرت وصیتشوندگان میداند و میگوید: «بايد سكوت من و بیحركتی دست و پا و چشمها و اندام من، مايه پند و اندرز شما شود كه از هر منطق رسايی و از هر سخن مؤثری عبرتانگيزتر است».
حضرت در ادامه این خطبه، دو وصیت کلی میکنند که آن دو را میتوان جامع همه وصیتهای حضرت دانست. دو توصیه حضرت، نسبت به خداوند و پیغمبر اکرم(ص) هستند. امیرالمؤمنین(ع) در دو جمله کوتاه از مخاطبانش میخواهند اولاً خدا را موحدانه عبادت کنند و دوم اینکه سنت پیغمبر(ص) را ضایع نکنند. بعد هم میفرمایند تا زمانی که این دو کار را انجام دهید، هیچ گاه سرزنش نخواهید شد. بالطبع سنت پیغمبر(ص) در این کلام بیشتر به ماجرای غدیر و امامت مربوط است و الا اینکه حضرت مسواک میزدند و فلان طور برای نماز لباس میپوشیدند هر چند خوب است ولی در سایه امامت و ولایت اهمیت پیدا میکنند. پس به یک معنا وصیت جامع حضرت، توحید و امامت است.
در پایان این خطبه حضرت جملهای میگویند که سوزِ دل ایشان را از این گلایه میتوان فهمید. ایشان میفرمایند: «فردا ارزش ايام زندگی مرا خواهيد ديد» و در یک جمله کوتاه پرده از یک راز نیز برمیدارند که بعد از من حکومت به دست نااهلان خواهد افتاد.
تفاوت نامه 23 با خطبه 149 در این است که حضرت در آن درباره قاتل خود نیز صحبت کرده است. چنانکه در نامه 47 نیز در خصوص قاتلش توصیههایی کرده است. در پایان نامه نیز حضرت از شوقش به لقاءالله اینطور مثال زده که گویی تشنهای است که به آب رسیده است.
گفتیم اساسیترین وصیت حضرت، نامه47 نهجالبلاغه است که به جز چهار خط پایانی که در خصوص قاتلش توصیههایی میکند، 16وصیت در آن ارائه شده است. پیشنهاد میکنم اگر کسی میخواهد شرح این وصایا را که بسیار مهم است، جایی بخواند، کتاب «پیام مولا از بستر شهادت» علامه مصباح یزدی را انتخاب کند. این کتاب متن پیاده و تنظیم شده سلسله سخنرانیهای ایشان در همین خصوص در دفتر رهبر معظم انقلاب است.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه