معماری؛ مدیریت فضا برای مدیریت اندیشه و رفتار
سوم اردیبهشت ماه در تقویم جمهوری اسلامی ایران با عنوان روز بزرگداشت شیخبهایی و روز معماری نامگذاری شده است. معماری را میتوان در زمره «هنر» به حساب آورد؛ زیرا هم «دانش» است و هم «صنعت»؛ هم «تجلی جهاننگری» است و هم «ظهوریافته ایدئولوژی»؛ هم «محصول فرهنگ» است و هم «انتقالدهنده فرهنگ».در این زمینه بیان دو نکته خالی از لطف نیست.
نکته اول: باید بدانیم شیخ بهایی که به بهانه بزرگداشت او سوم اردیبهشت به عنوان روز معماری نامگذاری شده، افزون بر آنکه یک معمار کمنظیر و استثنایی بود؛ حکیم، فقیه، عارف، ریاضیدان، منجم، شاعر، ادیب، مورخ و محدثی بزرگ هم بود. درواقع، معماری او مظهر و تجلی حکمت، فقه، فلسفه، کلام، عرفان، دینشناسی و «عقلانیت تاریخی» او بود.
نکته دوم :فرهنگ مدرن غرب و سبک زندگی مدرن غربی با همه خوبیها و بدیهایش، یعنی فکر و فرهنگ پستمدرن، با تغییر در معماری رسمیت یافت. معماری پستمدرن نیز نه تنها تجلی و مظهر ارزشهای لیبرالیستی که ظهوریافته فلسفه و حتی معرفتشناسی پستمدرن است: «پیچیدگی»، «ابهام»، «درهمریختگی»، «درهمتنیدگی» و «بینظمی» از ویژگیهای فلسفه و معرفتشناسی پستمدرن است که همگی از ویژگیهای معماری پستمدرن هم به شمار میروند.
همچنین «فردیت»، «لذتگرایی»، «لذتطلبی» و «سودگرایی» نیز از شاخصههای ارزشی پستمدرنیسم است که تجلی و ظهور همه آنها را میتوان در معماری پست مدرن هم یافت.
اما آیا مکتب فلسفی ما و جهاننگری و نظام ارزشی ما نیز مانند جهاننگری و نظام ارزشی پستمدرن دارای ویژگی آشفتگی و درهمتنیدگی و بینظمی است؟ پاسخ روشن است؛ ما چنین فلسفه و جهاننگری و نظام ارزشیای نداشته و نداریم.
افسوس که نه بسیاری از فیلسوفان ما متوجه این شکاف عظیم میان معماری و فلسفه ما هستند و نه بسیاری از معماران و شهرسازان ما متوجهاند در چه زمینی بازی میکنند، سنگ چه مکتبی را به سینه میزنند و با معماری خود چه فرهنگ و جهاننگری و فلسفهای را مدیریت میکنند: زیرا به اعتقاد این بنده «معماری چیزی جز «مدیریت فضا» به منظور مدیریت اندیشه و رفتاری که در آن فضا انجام میگیرد نیست».
برچسب ها :
ارسال دیدگاه