حرفهای کمتر سیاسی درباره هیرمند و حقابهاش
چو رستم برفت از لب هیرمند...
تا پیش از اینکه سروکله سیاست در حوضه آبریز هامون و اطراف هیرمند پیدا شود، این دریاچه و رودخانه هیچوقت جز آب و آب و آب به خودشان ندیده بودند.
حتی شاهنامه فردوسی و گرشاسبنامه اسدی هم اگرچه درباره جنگ و گریزها و هماورد طلبیهای قهرمانانشان در اطراف هیرمند و هامون حرف میزنند، اما شما حتی یک بیت شعر و یک خط داستان درباره جنگ بر سر آب و حقابه هیرمند در آنها پیدا نمیکنید. هیرمندی که در دل تاریخ و فرهنگ ما جریان دارد و متعلق به مردم ایران بزرگ است. منظورم ایرانی است که مرزهای آن را نه معاهدهنامهها و تقسیمبندیهای سیاسی و جغرافیایی، که بُرد و گستردگی زبان پارسی تعیین میکرد.
کار انگلیسیها بود!
هلمند، هیدمند،هندمند، هیرمن و... همهشان به معنی پرآب و دارای آب همان «هیرمند» خودمان هستند که از جمله رودخانههای پرآب آسیا به حساب میآید. هیرمند تا سال1351 (ساخت سد کجکی)، چه پر آب و چه کم آب، از بلندیهای «کوه بابا» در ارتفاعات هندوکش افغانستان امروزی و ایران دیروزی سرچشمه میگرفت، هزارو100 کیلومتر را طی میکرد و دست آخر خودش را میرساند به دریاچه هامون در جنوب شرقی ایران. بعد از این تاریخ البته باید گفت اگر دریچههای سد کجکی و همچنین بند کمالخان، خساست به خرج ندهند، شاید هیرمند بتواند افتان و خیزان و گلآلود خودش را به دریاچه هامون برساند! اختلاف نظر درباره نحوه تقسیم آب هیرمند به روایت برخیها 130 سال عمر دارد و بعضیها هم آن را اختلاف نظری 150 ساله میدانند. حالا 20سال این ور و آن ور تفاوتی ندارد و اختلاف نظر هم پیش آمدنش طبیعی است اما میگویند مشکل اصلی از زمانی شروع شد که در سال1251 کمیسیون حکمیت مرزی تشکیل شد و همین کمیسیون پای ژنرال «فردریک گلداسمیت» انگلیسی و نماینده کمپانی هند شرقی را به ماجرا باز کرد.
آقای ژنرال برای حل اختلاف مرزی (نه دعوا بر سر آب هیرمند) مرز میان ایران و افغانستان را در منطقه سیستان درست روی شاخه اصلی هیرمند قرار داد بدون اینکه در مورد چگونگی تقسیم آب و حقوق دو همسایه تصمیمی بگیرد و یا توصیهای بکند. انگلیسیها این قضیه را مثل استخوان لای زخم گذاشتند برای 30 سال بعد که باز سرهنگ هنری مک ماهون انگلیسی بیاید و مثلاً آب بپاشد روی آتش اختلاف بر سر آب. ابتدا حقابه را 50-50 تقسیم کند و بعد با اعتراض افغانستان دو سوم را به آنها و یک سوم را به ایران بدهد! طبیعتاً این بار هم ایران زیر بار نمیرود و اختلاف نظر میماند برای سال 1317 که توافق میشود همه آب هیرمند، نصف نصف تقسیم شود و افغانستانیها هم بند و کانال تازهای روی هیرمند نسازند. این توافق هم 10 سال دوام میآورد و بعد نه! سال 1351 آمریکاییها پادرمیانی کردند تا توافق جدید شکل بگیرد و حقابه ایران 26 مترمکعب در ثانیه تعیین شود. دو کشور توافق کردند اما افغانستانیها آن را تصویب نکردند تا بازهم مشکل حقابه تقریباً لاینحل بماند و برسد به امروز و گربه رقصانیهای تازه طالبان.خلاصه خواستیم بگوییم اگر امروز فردوسی زنده بود باید برای به تصویر کشیدن و سرودن از جنگ رستم و اسفندیار، قید رود پرآب و خروشان را میزد و سپاهیان دو طرف را در صحرا و هامونی خشک و خالی که در آن خبری از همهمه و غوغای هیرمند نیست، مقابل هم قرار میداد!
خبرنگار: مجید تربتزاده
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
تحقق «جهاد تبیین» در اعتاب مقدسه موجب گسترش شعاع نورانی آن در سطح کشور اس��
-
31 اردبیهشت
-
برای ساخت آتش و باد پیر شدم
-
دختران، ذخایر تمدنساز ایران
-
مختصات دیپلماسی ایرانی
-
به خانه خوشآمدید
-
برنامه داشتن لازم است اما کافی نیست!
-
نفسهایی که هنوز مُمِد حیاتاند
-
سوپراستارهای فرنگی و توریستهای دمپاییپوش
-
چو رستم برفت از لب هیرمند...
-
الگوی سلوک دخترانه از خانه تا جامعه
-
فضیلت زیارت بانوی کرامت
-
عمارتی رفیع با بانیان زن
-
حضور کاروانهای «زیر سایه خورشید» در 2 هزار نقطه از ایران و 9 کشور جهان
-
ویژهبرنامههای حرم مطهر رضوی در نخستین روز از دهه کرامت