با دختران سرزمین خورشید در روز گلباران حرم علی بن موسیالرضا(ع)
وجودتان غرق گل، آقای خراسان
حنانه سالمی
آمدهاند در روز میلاد پربرکت نازنین خواهرِ سلطان خراسان، میلادش را گرامی بدارند و در گلباران بارگاه منور رضوی همراه باشند و دهه پرفیض کرامت را به امام مهربانیها شادباش بگویند.
نگاهشان میکنم. تمام دخترانِ طورِ خراساناند که برای عرض سلام به دختر موسی آمدهاند. حرم را روی سرشان گذاشتهاند و عطر گلهای سرخشان چون ردی از بهشت تا مزار سلطان توس، پشت سرشان کشیده میشود.
خراسان ولوله است. از در و دیوار و دامن شهر، بوی گل سرخ میپاشد. جا برای نشستن که هیچ، حتی برای ایستادن هم نیست. همه از خود بیخود میدوند که اولین نفر باشند برای عرض تبریک! من اما آخرین نفرم. سردرگم بین آدمهایی با رنگ و لباس و زبانهایی به وسعت جهان. چه حوصلهای دارد شاه خراسان. پای دردِدلهای این جماعتِ نیازمند نشستن، کار هر کسی نیست. دل رئوفی میخواهد به عظمت و رأفت دل علی بن موسیالرضا(ع). گریهام گرفته از شنیدن نالهها. بیطاقت شدهام. به رنجِ چشمها و حاجتهایشان زل زدهام و حاجتم یادم رفته است. امروز همه، علی بن موسی(ع) را به خواهرش، معصومه بنت موسی(س) قسم میدهند تا دست خالی نروند.
هر کسی به امیدی آمده و هر چشمی به آرزویی، خیسِ اشک است. زن عراقی با تمام جانش روی درِ «دارالشرف» میکوبد. بدون اجازهاش نمیرود داخل. آنقدر روی در میکوبد تا دلشان رضا بدهد به شنیدنِ «بفرما!». عبا را روی سرش کشیده و هقهق، شانههایش را به لرزه انداخته: «مبروک سیدی! مبروک سیدی! أحلفک ابفاطمة المعصومة...».
سرم را پایین میاندازم. میلاد خواهر شاه را تبریک میگوید و به خودش قسمش میدهد. نالههایش حزن عجیبی دارد، عمیق و دردآلود، انگار از اعماق تاریخ پرتلاطم عراق بیرون کشیده شده است. دلم نمیخواهد بیفتم وسط درددلش اما گوش است و میشنود دیگر! سرش را به در چسبانده. خوب بلد است دل امام رئوف را بلرزاند. آخرین جملهاش را میگوید و بر در بوسه میزند. شاه خراسان را به چشمهای منتظر فاطمه معصومه(س) قسم میدهد چشمهایش را به برگشتن استخوانهای پسر شهیدش روشن کند. سر بریده پسرش هنوز دست داعشیهاست... .
دختر جوان، هم سن و سال خودم است. دستم را میگیرد و با جمعیتشان کشیده میشوم. دستهایشان پر از گُل است و دستهای من خالی. بین همهمه جمعیت و دستهایی آویزان بین زمین و هوا، چند گلبرگ از شاخه گلش میکَند و بین انگشتهایم مشت میکند.
از میدان شهدا کل خیابانها را با سلام و صلوات آمدند و حالا منِ یک لا قبا را با خودشان میبرند که روبهروی شاه خراسان، میلاد معصومه جانش را مبارک بگوییم. چشمهایم را میبندم و گلبرگها را بو میکشم. تمام حرم یکپارچه عطر گلهای محمد(ص) را میدهد؛ عطر شاه خراسان و مبارکه موسی، آن مطهره چشم به راهِ رضا، حضرت نور، ماهبانو، فاطمه معصومه، مریمِ آلرسول. گلبرگها را روی ضریح میپاشم و با دختران خراسان، سلام میدهم. من هم یاد گرفتهام شاه خراسان را به خواهرش قسم بدهم. از کفشهایم دل میکنم و توی صحن میروم؛ فاخلع نعلیک انک بالوادی المقدس طوی.... .
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
الدّعاء مفتاح الرّحمه و الوضوء مفتاح الصلاه و الصلاه مفتاح الجنه
-
آیین تجلیل از کارمندان نمونه آستان قدس رضوی برگزار شد
-
حضرت معصومه(س) یک شخصیت برکت یافته از جانب خداوند
-
اجرای پویش ملی روز جمعیت در 27 استان کشور
-
پیوند ازدواج زائران غیرایرانی در ایام میلاد حضرت معصومه(س)
-
اجرای 6 طرح نظرسنجی از خدمات آستان قدس رضوی در دهه کرامت
-
اهتزاز پرچم سبز رضوی در ساحل نیلگون خلیج فارس
-
من صلى ركعتين يعلم ما يقول فيهما انصرف و ليس بينه و بين الله - عز و جل - ذنب الا غفره له
-
2
-
تلفنخانهای برای دلها
-
عریضههای زائران امام رضا(ع) در دوره قاجار
-
چه غافلگیری شیرینی
-
سفر امام رضا(ع) به ایران و رشد جریانهای شیعی
-
میزبانی انیسالنفوس و میهمانی پاکبانها
-
برش
-
«جغرافیا»یی که برملاکننده «تاریخ» است
-
وجودتان غرق گل، آقای خراسان
-
3
-
برش