در دسترس نیست!

در دسترس نیست!

رقیه توسلی

 حرص می‌خورد و حرف می‌زند! و این از آدم کم‌ حرف و حدیثی چون او به دور است. دوازده سالی می‌شود در عالم همکاری فقط صبور و ساعی دیدمش. ندیدم موضوعی این قدر بتاباندش که بشود اسپند روی آتش. همیشه صدایش را در قلمش شنیدم. در گزارش‌ها، یادداشت‌ها و سرمقاله‌های جاندار خواندنی که ارائه می‌کند. کنجکاوم بفهمم چه قصه‌ای کاسه صبرش را لبریز کرده است؟
می‌گوید رفته اداره‌ای بابت پرونده‌اش و سروکارش افتاده به سه طبقه و چهار پنج اتاق و هفت هشت کارمند. می‌گوید واقعاً فکرش را نمی‌کرده قرار است این حجم حرص را یک جا ببلعد امروز و این تعداد آدم زیر کار دررو را یک جا ببیند و نتواند کاری بکند. می‌گوید حالش بد است و سؤال‌های بی‌جواب 
ولش نمی‌کنند. 
می‌گوید یکی داشت با تلفن اداره به امورات ساخت و سازش می‌پرداخت و اصلاً گرفتاری ارباب رجوع برایش موضوع مهمی نبود! آن یکی در مورد مزایای گوشی تازه خریده معرکه گرفته بود، بزرگوار دیگری هم پیگیر جابه‌جایی بچه‌هایش از مدرسه بود 
به خانه و... 
یک آقای به اصطلاح مسئول دیگر هم داشت سختکوشانه جمعی را درباره نحوه کاشت مویش اداره می‌کرد و پیش می‌برد! توی همه اتاق‌ها به همین منوال. تا چشم می‌دید و عقل کار می‌کرد موبایل‌بازی بود.
همکار شاکی‌ام یکهو می‌زند روی ترمز و حرفش را قطع می‌کند. با عذرخواهی زیاد می‌رود پشت مانیتورش و دعوت می‌کند که ما هم برویم سر کارمان.
از دور نگاهش می‌کنم. یک ارباب رجوع به ‌هم ریخته و البته یک کارمند وظیفه‌شناس می‌بینم که آداب سر کار آمدن را خوب می‌فهمد، حلال و حرام و کتاب و حساب سرش می‌شود و بایدها و نبایدها را مراعات می‌کند.

سنجاق
مولا علی(ع) می‌فرمایند: برترین کارها، پایبندی به حق است.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه