نجاتی که ثمره نظم است

نجاتی که ثمره نظم است

تمام دستورات دینی برای این است که آدم به یک نظم بیاید، به یک نظم برسد. یک نظمی داریم که عرفی است. مثلاً شما باید صبح ساعت 7 سر کار باشید تا ساعت چند. خب دقیق سر ساعت 7 سر کار هستید تا ساعت 4 یا 6 یا 7 بعد از ظهر، هرچه. یک چنین مقداری شما دقیق سر وقت رسیده‌اید و سر وقت بیرون آمده‌اید. خب این یک نظم است. دوستی گفت برادرش آمریکا زندگی می‌کند. تحصیل یا کار می‌کند و این حرف‌ها. کاری نداریم. این آمده بود به یکی از شرکت‌های بزرگ تجارتی. گفت یک کتابچه دستور رفتار در این شرکت بود. این‌طور لباس بپوشید، مثلاً سیگار نکشید، غذا این‌گونه بخورید، چه و چه و چه. یک کتابچه دستور. خب چه عرض می‌کردیم؟ این‌ها نظم عرفی است. یک نظم عرفی وجود دارد. در صف اتوبوس که ایستاده‌اید، منظم پیش بروید و جلو نزنید. به زور و داد و هوار نروید جلو. این‌ها خلاف نظم اجتماعی است. یک نظم اجتماعی داریم. یک نظم عرفی داریم. این‌ها خوب است. اگر آدم این‌ها را دقیق مراعات می‌کند نشان‌دهنده یک بخشی از شخصیت منظم آدم است. شخصیت منظم قیمت دارد. حالا البته این بد نیست، خوب است اما نه خیلی. آن دستوراتی که شرع می‌فرماید برای یک نظم دیگری است. یک نوع نظم دیگری. چشم شما باید منظم نگاه کند؛ آزاد نیست. گوشتان باید منظم بشنود؛ آزاد نیست. زبانتان باید منظم بگوید؛ آزاد نیست. شما نمی‌توانی هر غذایی را بخوری، نمی‌توانی هرجایی بروی، نمی‌توانی با هرکسی دوست باشی، گاهی حتی نمی‌توانی با هر کسی معاشرت هم بکنی؛ یک مجموعه دستورات است. این حرام و حلالی که در دین آمده یک بخشی از این نظم است. اگر آدم این را مراعات کند، به حداقل نظمی که دین و شرع آمده که آدم را به آن نظم منظم کند، رسیده. به حداقل نجاتی که ثمره نظم است، رسیده. ثمره نظم یک نجات است. در یک عالمی که آنجا دیگر همه چیز منظم است. حالا مثلاً می‌گوییم‌ها. یک سانت دستورات و نظم و قانون پس و پیش نمی‌شود. اینجا کاملاً پس و پیش می‌شود دیگر. اینجا دائم آدم با بر هم زدن نظم از طرف خودش و از طرف دیگران برخورد می‌کند. اما آنجا دیگر هیچ نظمی به هم نمی‌خورد. قانون به طور دقیق اجرا می‌شود... اگر آدم به یک حداقلی از نظم رسیده باشد، آنجا به‌ راحتی خواهد رسید.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه