عوامل سقوط انسان
آیتالله مظاهری
اولین عامل سقوط انسان «نفس اماره» است. از «گناه» هم به عنوان دومین عامل سقوط انسان نام برده میشود. سومین عامل سقوط، «غفلت» است.
دو مورد اول که تعریفش مشخص است اما غفلت... غفلت امر خطرناکی است. علمای علم اخلاق مثال میزدند به اینکه انسان باید توجهی مثل توجه فیلبان داشته باشد، کسی که سوار فیل است باید با توجه کامل به حرکات و رفتار فیلش، مرتب مراقب او باشد، وگرنه آن فیل هم خودش و هم صاحبش را نابود میکند... مثال بهتر، مثال خودرو شما و رانندگی شماست... شما باید در حین رانندگی 100درصد توجه داشته باشید و یک لحظه غفلت، خودرو و شما را به سقوط میکشاند. استاد بزرگوار علامه طباطبایی (رحمتالله علیه) دم مرگ این جمله را تکرار کردند تا از دنیا رفتند: توجه... توجه... توجه! اگر کسی این «توجه» را نداشته باشد، زندگیاش تباه میشود و سقوط میکند.
گاهی انسان با سقوط، به آنجا میرسد که دیگر قابل اصلاح نیست و طبق فرمایش قرآن کریم، گاهی سقوطش به آنجا میرسد که به یک حیوان درنده تبدیل میشود. میفرماید: بعضی از مردم که زیاد هم هستند، مثل اینکه برای جهنم خلق شدهاند و راه جهنم را گرفتهاند و دوان دوان به سوی جهنم میروند. سپس میفرماید: اینها دل دارند اما نفهماند. عقل دارند اما عقلشان را به کار نمیاندازند. اینها چشم دارند، اما کورند و حقیقت را نمیبینند. گوش دارند، اما کرند و حقیقت را نمیشنوند. یعنی در اثر غفلت، بینایی و شنوایی و فهم قلب از انسان گرفته میشود. سپس قرآن میفرماید: اینها حیوان هستند، بلکه بدتر از حیوانات هستند. این افراد چه کسانی هستند؟ قرآن از چه کسانی این گونه یاد میکند؟ از غافلان ... چون کارشان به سقوط میکشد... حتی اگر چیزی جز همین آیات برای مذمت غفلت نداشته باشیم، همین آیات باید ما را متوجه کند. امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ ضرورت «توجه» می فرماید: خدا رحمت کند آن کسی را که اسباب سعادت خویش را آماده کرده و براى مرگ مهیا شده و متوجه باشد که از کجا آمده، در کجاست و بالاخره به کجا میخواهد برود؟ چهارمین عاملی هم که انسان را به سقوط
می کشاند، تخیلها، توهمها و وسوسههاست.
اگر تخیل و توهم بر انسان مسلط شد، دیگر نمیتواند رستگار شود، لذا علمای علم اخلاق بر ضرورت رفع این رذیلۀ اخلاقی خیلی پافشاری دارند.انسان باید به جایی برسد که افکارش در اختیار و تحت کنترل خودش باشد. البته بزرگان معتقدند نمیشود انسان فکر نداشته باشد، اما خیلی پیش میآید که افکار بیپایه است. افکار بیپایه دل را سیاه میکند.
گاهی انسان با سقوط، به آنجا میرسد که دیگر قابل اصلاح نیست و طبق فرمایش قرآن کریم، گاهی سقوطش به آنجا میرسد که به یک حیوان درنده تبدیل میشود. میفرماید: بعضی از مردم که زیاد هم هستند، مثل اینکه برای جهنم خلق شدهاند و راه جهنم را گرفتهاند و دوان دوان به سوی جهنم میروند. سپس میفرماید: اینها دل دارند اما نفهماند. عقل دارند اما عقلشان را به کار نمیاندازند. اینها چشم دارند، اما کورند و حقیقت را نمیبینند. گوش دارند، اما کرند و حقیقت را نمیشنوند. یعنی در اثر غفلت، بینایی و شنوایی و فهم قلب از انسان گرفته میشود. سپس قرآن میفرماید: اینها حیوان هستند، بلکه بدتر از حیوانات هستند. این افراد چه کسانی هستند؟ قرآن از چه کسانی این گونه یاد میکند؟ از غافلان ... چون کارشان به سقوط میکشد... حتی اگر چیزی جز همین آیات برای مذمت غفلت نداشته باشیم، همین آیات باید ما را متوجه کند. امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ ضرورت «توجه» می فرماید: خدا رحمت کند آن کسی را که اسباب سعادت خویش را آماده کرده و براى مرگ مهیا شده و متوجه باشد که از کجا آمده، در کجاست و بالاخره به کجا میخواهد برود؟ چهارمین عاملی هم که انسان را به سقوط
می کشاند، تخیلها، توهمها و وسوسههاست.
اگر تخیل و توهم بر انسان مسلط شد، دیگر نمیتواند رستگار شود، لذا علمای علم اخلاق بر ضرورت رفع این رذیلۀ اخلاقی خیلی پافشاری دارند.انسان باید به جایی برسد که افکارش در اختیار و تحت کنترل خودش باشد. البته بزرگان معتقدند نمیشود انسان فکر نداشته باشد، اما خیلی پیش میآید که افکار بیپایه است. افکار بیپایه دل را سیاه میکند.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
عوامل سقوط انسان
-
گرمخانه گرم نیست!
-
سند ملی زیارت تدوین میشود
-
حالا نوبت مدیریت شهری مشهد است
-
دعا کردن در وقت خوشی
-
«کلینی» از نگاه اندیشمندان شیعه
-
اذعان محققان آمریکایی به تأثیرات شگرف مذهب بر موفقیت تحصیلی
-
بازنمایی قبرستان بقیع پیش از تخریب با مطالعات تطبیقی
-
دیدار ائمه جماعت حرم مطهر رضوی با خانواده شهیدان اصلانی و دارایی
-
بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را
-
«بقیع» مختص شیعه نیست