حامی مشهد در دربار مغولان

درباره «فاطمه طوسی» و نقش وی در دفاع از خراسان پس از حمله چنگیز

حامی مشهد در دربار مغولان

محمدحسین‌نیکبخت

مشهور است که تاریخ را مردان می‌نویسند و به همین دلیل به نقش مهم و راهبردی بانوان در رویدادهای تاریخی، کمتر اشاره می‌شود.

اما همیشه هم این ‌طور نیست. نمونه‌اش همسر «صوفیان خلیفه» که داستانش را یک بار در صفحه نخست رواق برایتان تعریف کردم؛ بانویی که فرماندهی محافظان شهر مشهد را در زمان هجوم ازبکان در عهد شاه طهماسب یکم صفوی برعهده داشت و البته به پیروزی هم دست یافت. امروز می‌خواهم درباره یکی از این بانوان صحبت کنم که شاید تا به حال اسمش را نشنیده باشید؛ بانویی مشهدی که حدود 770 سال پیش، در دوران تسلط مغولان بر ایران، سر از دربار خان مغول در مغولستان درآورد و برای آرامش و آسایش هم‌ولایتی‌هایش در خراسان و به ویژه زائران و مجاوران حرم رضوی، کارهای مهمی انجام داد؛ خانمی به نام «فاطمه طوسی» که مرحوم سعید تشکری نیز سرگذشت او را در رمانی به نام «فاطمه طوسی» روایت کرده است.

آغاز اقتدار بانوی مشهدی
خراسان نخستین جایی در ایران بود که مورد هجوم مغولان واقع شد؛ آن‌ها در شهرهای بزرگ این دیار مانند مرو، هرات و نیشابور دست به قتل‌عام‌های وحشتناک زدند و تقریباً به حیات اقتصادی و اجتماعی این خطه پایان دادند؛ با این حال به دلایلی که پیشتر هم به آن‌ها اشاره کرده‌ام، مشهد تا حدود زیادی از تعرض مغولان مصون ماند. فاطمه طوسی طبق گزارش کتاب «جهانگشای جوینی»، زنی از «مشهد مقدس علی الرضا» بود که از قضای روزگار، همراه با خانواده‌اش گرفتار مغولان شد و او را به عنوان برده به «قراقورم» پایتخت حکومت چنگیزیان در مغولستان بردند تا سر از قصر «تورکیناخاتون» درآورده و خدمتکار مخصوص او شود. شاید اگر ندانید تورکیناخاتون کیست، درست متوجه مهم بودن این اتفاق نشوید؛ او عروس چنگیز و همسر اوگتای، پسر وی بود که فرمانروایی کل امپراتوری مغول را برعهده داشت. فاطمه طوسی که بانویی بسیار باهوش و خوش‌بیان بود، خیلی زود زبان مغولی را فرا گرفت و چون در امر مشورت، راهنمایی‌های مؤثری به تورکیناخاتون می‌کرد، به سرعت از یک خدمتکار به ندیمی مهم و مورد اعتماد تبدیل شد و اندک‌اندک بر قدرت خود در دربار مغولان افزود.

دفاع از مشهد و خراسان
فاطمه طوسی ارتباطش را با زادگاهش حفظ کرد و توانست برخی از افراد خاندان خودش را در مشهد و اطراف آن، به عنوان مأمور حکومتی مستقر کند. این افراد، گزارش‌های مربوط به وضعیت مشهد و اطراف آن را نو به نو برای فاطمه می‌فرستادند. در این زمان، حاکمی مغولی به نام «گُرگُز» بر خراسان حکومت می‌کرد؛ حاکمی که خون مردم را در شیشه کرده و شرایط زندگی را برای آن‌ها بسیار سخت نموده بود. فاطمه طوسی که حالا از نزدیکان ملکه و به تعبیر جوینی، از ارکان حکومت مغول محسوب می‌شد، با تلاش فراوان و به کار بردن روش‌های سیاسی توانست «گُرگُز» را از حکومت خلع کند. ارتباط فاطمه با سادات رضوی شهر مشهد نیز بسیار نزدیک و صمیمانه بود و به همین دلیل برخی از احتمال شیعه بودن یا حتی نسبت داشتن وی با سادات رضوی سخن گفته‌اند. این ارتباط سبب می‌شد او تمام قدرتش را برای بهبود شرایط مردم مشهد و اطراف آن به کار گیرد و علاوه بر این بکوشد تا وضعیت اسفبار مردم خراسان بهبود یابد. فاطمه در موقعیتی دست به این کار پرخطر زده بود که در آن زمان، مغولانِ حاکم بر نواحی مختلف ایران، منبع درآمدی جز غارت نمی‌شناختند و اصولاً برای فرهنگ و اقتصاد مدیریت شده، ارزشی قائل نبودند. این رویکرد موجب از بین رفتن ساختارهای اقتصادی و اجتماعی در مناطق اشغالی شده بود و مردم دسته‌دسته از محل زندگیشان می‌گریختند. نفوذ فاطمه در دربار مغول موجب شد دست‌کم در این بخش از مناطق اشغالی ایران، یعنی مشهد و نواحی اطراف آن، روال حکومتی مغولان تا حدی تعدیل شود. جوینی درباره این نفوذ می‌نویسد: «رُتبت او زیاد گشت و تمکن او به غایت انجامید، چنان که محرم اسرار اندرونی و محل رازهای پنهانی شده و ارکان از کارها محروم شدند و دست او در اوامر و نواهی گشاده شد و بزرگان اطراف به حمایت او توسل می‌نمودند. خاصه بزرگان خراسان و جمعی از سادات مشهد مقدس نزدیک او برفتند که در زعم او آن بود که از سلاله سادات کبارست». با این حال، فاطمه طوسی فرجام خوشی پیدا نکرد. ورود به فعالیت‌های سیاسی آن هم در دربار مغولان که عرصه برای کشتار رقبا خیلی ساده فراهم می‌شد، کاری خطرناک بود. در سال 625 خورشیدی به دنبال مرگ تورکیناخاتون، تعدادی از مخالفان فاطمه طوسی در دربار مغول، به او اتهام‌های مختلفی وارد کردند و زمینه زندانی شدن و قتل او را فراهم کردند.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه