یک لقمه نان حلال
رقیه توسلی
یک روز معمولیاست و مشغول احوالپرسی و سلام و علیک هستیم که از در میآید تو. همکار عزیزی که قول میز صبحانه امروز را داده.
ناآرام و مشوش است... چهار عدد بربری خوش قیافهای را که خریده نشانمان میدهد و میگوید: 60 هزار تومن. به شاطر گفتم اشتباه نشده؟ میگه از خارج که تشریف نیاوردین خانوم... منم زنگ زدم به ۱۲۴... ماجرا رو توضیح دادم، کد رهگیری داد و گفت پیگیری میکنیم.
قریب یک دقیقه همه سکوت میکنیم. آن وقت همین همکار نانآور ادامه میدهد: دیروز عصر بعدِ یک ساعت و بیست دقیقه که نوبتم شد از نونوای دولتیپَز پرسیدم چرا نونُ کم و آروم میپزید؟ صادقانه جواب داد چون صرف نمیکنه. برامون بهتر و بیشتر سود داره که آردُ به شیرینیپزیها و کارخونجات کلوچه بفروشیم.
تازه به نفر قبلِ من که بابت شعله پایین تنور اعتراض کرد که این چه وضعشه و بنده خدا اصلاً نونی نخرید و رفت، به کنایه گفت: همینه که هست استاد! خونه خاله دو کوچه بالاتره.
لپتاپها را روشن میکنیم و میرویم پی یک لقمه نان حلال. توی سرمان اما پرسش کم نیست. با تماشای قیافه همکارانم ناخودآگاه یاد «انگری بردز» میافتم. پرنده بیلبخند و ابرو در هم کشیده. میخواهم هدفون را بگذارم که باز کار خودش را میکند این کارگاه سر خیابان. کارگاه شیرینیپزی. ساعت حول و حوش 9 است. طبق روال، بوی خوش و دلانگیز شیرینیها از پنجره میریزد تو و ساعت روشن شدن فرهاست... چشمهایم را میبندم و زیرلبی میگویم؛ انشاءالله که آرد نانوایی نیست.
سنجاق
حضرت محمد(ص) میفرمایند:
محبوبترین بنده نزد خداوند، آن کسی است که سودش بیشتر به مردم برسد.
ناآرام و مشوش است... چهار عدد بربری خوش قیافهای را که خریده نشانمان میدهد و میگوید: 60 هزار تومن. به شاطر گفتم اشتباه نشده؟ میگه از خارج که تشریف نیاوردین خانوم... منم زنگ زدم به ۱۲۴... ماجرا رو توضیح دادم، کد رهگیری داد و گفت پیگیری میکنیم.
قریب یک دقیقه همه سکوت میکنیم. آن وقت همین همکار نانآور ادامه میدهد: دیروز عصر بعدِ یک ساعت و بیست دقیقه که نوبتم شد از نونوای دولتیپَز پرسیدم چرا نونُ کم و آروم میپزید؟ صادقانه جواب داد چون صرف نمیکنه. برامون بهتر و بیشتر سود داره که آردُ به شیرینیپزیها و کارخونجات کلوچه بفروشیم.
تازه به نفر قبلِ من که بابت شعله پایین تنور اعتراض کرد که این چه وضعشه و بنده خدا اصلاً نونی نخرید و رفت، به کنایه گفت: همینه که هست استاد! خونه خاله دو کوچه بالاتره.
لپتاپها را روشن میکنیم و میرویم پی یک لقمه نان حلال. توی سرمان اما پرسش کم نیست. با تماشای قیافه همکارانم ناخودآگاه یاد «انگری بردز» میافتم. پرنده بیلبخند و ابرو در هم کشیده. میخواهم هدفون را بگذارم که باز کار خودش را میکند این کارگاه سر خیابان. کارگاه شیرینیپزی. ساعت حول و حوش 9 است. طبق روال، بوی خوش و دلانگیز شیرینیها از پنجره میریزد تو و ساعت روشن شدن فرهاست... چشمهایم را میبندم و زیرلبی میگویم؛ انشاءالله که آرد نانوایی نیست.
سنجاق
حضرت محمد(ص) میفرمایند:
محبوبترین بنده نزد خداوند، آن کسی است که سودش بیشتر به مردم برسد.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
بهرهگیری از هنر و رسانه برای رشد معرفت دینی
-
میزبانی شایسته از 3میلیون زائر در دهه کرامت
-
سهم شیطان از وجود انسان!
-
یک لقمه نان حلال
-
استقبال پرشور مسلمانان تانزانیا از پرچم متبرک رضوی
-
توسعه موفق بافت اطراف حرم، 170 سال پیش
-
علمای مشهور اهل سنت درباره زیارت امام رضا (ع) چه میگویند؟
-
سیاستهای اقتصاد مقاومتی آخرین پیامبر
-
در بحث حجاب، دست یاری به سمت اصناف دراز میکنیم
-
حقالناس در همین دنیا دست و پا پیچ انسان میشود