شاید وقتی دیگر

شاید وقتی دیگر

رقیه توسلی

 یک سلبریتی می‌گفت: «شاد بودن بی بروبرگرد انتخاب کردنیه» و من دارم به خانم‌ها و آقایانی توی اتوبوس، خیابان، فروشگاه و آسانسور نگاه می‌کنم که ماسک نزده‌اند... مرد جاافتاده‌ای را تماشا می‌کنم که خیلی شیک از ماشینش پیاده می‌شود، برای شاطر محل سر تکان می‌دهد و در عرض سه دقیقه سبدش پُر می‌شود...  حواسم معطوف پسر جوانی ست که لکنت زبان دارد و تمام تلاشش را می‌کند به کارمند بانک بفهماند مدارک شناسایی‌اش را گم کرده توی راه، که مسئول باجه بی‌هیچ احساس همدردی و مسئولیتی، فقط شانه بالا می‌اندازد و داد می‌زند؛ بعدی... و به فامیلی فکر می‌کنم که پیامک داده به گوشی‌ام. تازه عروسی که دارویش توی بازار آزاد 40میلیون تومان است... و در نهایت گوشم به درددل همکاری است که پس از 17سال خانه‌ای معامله کرده اما مطمئن می‌گوید از پس وام‌هایش برنمی‌آیند.
نمی‌دانم با قصه‌های عجیب و غریب و پر پارادوکسی که امروز دیدم چه کنم و با جمله این سلبریتی. نمی‌خواهم بگویم مدام غصه بخوریم و سیاهی‌های زندگی را ببینیم و از روشنی و زیبایی خبری نیست. نه. اصلاً. غم پناهگاه بی‌فایده‌ای است اما کدام مختار بودن و انتخابگری؟ وقتی بعد از دو سال فرهنگ‌سازی هنوز 50درصدمان ماسک نمی‌بندیم و توی فضای بسته سیگار دود می‌کنیم و حق دیگران را به راحتی می‌گذاریم زیر پا. وقتی به عنوان یک کارمند هنوز رفتار با ارباب رجوع خاص را بلد نیستیم. وقتی می‌بینی همشهری‌ات نمی‌تواند گوشت بخرد و دستش تنگ است و سردرگم می‌مانی چه جور کمکش کنی. وقتی حرص می‌خوری چرا جبر و اقتضای اقتصاد همکارت اجازه نمی‌دهد او بعد دو دهه از مستأجری نجات پیدا کند، دیگر دوست داری با صدای بلند بگویی؛ من مخالف اظهارنظر شما هستم آقای سلبریتی. شاد بودن همیشه انتخاب کردنی نیست. وجد و شعف گاهی به اندازه سال‌ها از بعضی‌ها فرار می‌کند. آن قدر که یادشان می‌رود چه طعم و مزه‌ای داشته بزرگوار!

سنجاق
پیامک واریزی دستمزدم می‌آید. می‌خندم. به گمانم به عددی که این روزها زیر 10میلیون تومان است باید خندید، چه رسد به زیر یک میلیون تومان. چه می‌دانم، شاید باید دردها را شاد بود.

پی‌نوشت
مولا امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: خداوند حقوق بندگانش را مقدمه رسیدن به حقوق خود قرار داده است.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه