فراتر از بودن

فراتر از بودن

رقیه توسلی


بعدِ سه روز، ممنوعیت استفاده از فضای مجازی را برمی‌دارم. از وقتی به خاطر دارم قانونمدار بودن را دوست دارم. از قوانین نانوشته زندگی‌ام مثلاً یکی‌اش همین است؛ هر وقت احساس دل‌زدگی، پژمردگی و هوای راکد کردی دروازه ورود به هر چه اپ و دهکده جهانی را چهارقفله کن و برگرد به دنیای واقعی. خدا را شکر افسار موبایل توی دستم است و نمی‌گذارم چهار نعل بدود.  بعد 72 ساعت امروز می‌خواهم دوباره جهانگرد و وبگرد شوم. اینترنت موبایل را روشن می‌کنم. کلی خبر و پیام سرازیر می‌شوند. از بین همه خواندنی‌ها می‌روم سراغ کانال محبوبم. کاری که ای کاش بعد چند روز دوری نمی‌کردم. خبر تلخ است. دستم را می‌گذارم روی سرم. برای من که کلی با او و دستنوشته‌هایش خاطره دارم، رفتن این آدم در 70سالگی غمبار است. «کریستین بوبن» فرانسوی راست راستکی رفته و نگاه فلسفی و خنده‌ها و کتاب‌های تازه، شعرها و قلمش را بُرده با خودش.
چاره‌ای نمی‌ماند. می‌روم سروقت کتابخانه. قفسه فرانسه انگار غم دارد. از دور کتاب‌هایش را می‌بینم. (نور جهان،‌ ژه،‌ دی‍وان‍ه‌ب‍ازی‌، زن آینده، ایزابل بروژ، جشنی بر بلندی‌‌ها،‌ رستاخیز، رفیق اعلی، حضور ناب،‌ مسیح در شقایق، تصویری از من کنار رادیاتور، بانوی سپید و...) حالم به شدت بد است. از آن جهت شاید که جناب بوبن، روزگاری روزنامه‌نگاری هم می‌کرد. از آن جهت که او یک نفر نبود، ده‌ها و صدها نفر بود و سال‌هاست که میلیون‌ها نفر است. از آن جهت که چقدر عمر زودگذر است و نمی‌شود افسارش را گرفت. دستم می‌رود سمت کتاب «فراتر از بودن». بازش می‌کنم. جالب است. متنی که آمده به تعجبم می‌اندازد. بوبن آرام و همدلانه نوشته: «برف، یک کودک است. مرگ، یک کودک است. عشق نیز یک کودک است. مرگ، عشق و برف بیرون از محدوده زمان، ما را شیفته خود می‌سازند. همه ما در برابر برف، عشق و مرگ مانند کودکان می‌شویم...».

پی‌نوشت

امیرالمؤمنین(ع): مردم در خواب‌اند، ‌همین که مُردند بیدار می‌شوند! 

برچسب ها :
ارسال دیدگاه