علاء حسن تحلیلگر لبنانی در گفتوگو با قدس از راهبردهای جبهه مقاومت علیه صهیونیستها میگوید
سلاح سیاست و شجاعت در دست حزبالله لبنان
پس از طوفانالاقصی و در ادامه، آغاز عملیات نظامی اسرائیل علیه غزه، افکار عمومی جهان اسلام بهویژه محور مقاومت منتظر گشوده شدن جبهه دومی علیه اشغالگران از سمت جنوب لبنان بود؛ اما سخنرانی کاملاً منطقی و سیاستمدارانه سید حسن نصرالله و در ادامه راهبرد الگوی رفتاری حزبالله در منازعه با اسرائیل که بر پاسخ فوری به تهاجم، تناسب در پاسخ به تهاجم و ابهام در استفاده از ابزارها استوار است، نشان داد گرفتن این تصمیم در شرایط دشوار کنونی تا چه حد عقلانی و موفق بوده است.
صهیونیستها سه سال پیش و در اوج تنش با جمهوری اسلامی از راهبرد خود با عنوان «مرگ با هزار ضربه چاقو» که به معنی انجام مجموعهای از اقدامات دیپلماتیک و نظامی علیه ایران، به جای استفاده از یک اقدام بزرگ بود رونمایی کردند. این راهبرد تلآویو به تاریخ پیوست و در مقابل، شاهد اجرای چنین سناریویی توسط حزبالله علیه اشغالگران هستیم؛ وارد کردن ضربههای کوچک با اثرات بزرگ و کاری.
قدس در گفتوگو با «علاء حسن» نویسنده و تحلیلگر سیاسی لبنانی به تشریح رویکرد آتی حزبالله در قبال جنگ غزه پرداخته، راهبردی که وی به طور ضمنی، آن را پیروزی بدون شلیک حتی یک گلوله میخواند. شرح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
مواضع کنونی حزبالله علیه رژیم صهیونیستی بر چه منطقی استوار است؟
پاسخ به این پرسش به دلیل داشتن ابعاد گوناگون، نیازمند نگاهی چندجانبه است. وجه نخست پاسخ به این پرسش را باید در اظهارنظر سید حسن نصرالله درباره عملیات 7 اکتبر(طوفان الاقصی) جستوجو کنیم، یعنی جایی که وی درخصوص آگاهی داشتن از این عملیات اظهار بیاطلاعی کرد. در بعد نظامی، عملیات باید دارای وجه غافلگیری باشد تا تأثیرگذار باشد؛ عملیات حماس این وجه را داشت با این تفاوت که دوست و دشمن را با هم غافلگیر کرد و همین سبب شد حزبالله مزیت غافلگیری را از دست بدهد و دست حزبالله از این منظر بسته شد. البته حزبالله از همان روز دوم، عملیات نظامی خود را در نواحی مرزی آغاز کرد اما زمانی این اتفاق افتاد که نیروهای دشمن آرایش نظامی مناسب پیدا کرده و لایههای پدافندی خود را چیده بودند. بنابراین اگر حزبالله پس از آرایش نظامی دشمن دست به عملیات گسترده نظامی میزد اشتباه عملیاتی صورت میگرفت.
بعد دوم مسئله این است چه کمکی از حزبالله مدنظر بود؛ آیا به عنوان نمونه، بمباران شهرکهای میانی اسرائیل به پایان دادن جنگ یا کاهش جنایات صهیونیستها در غزه منجر میشد؟ خب پاسخ منفی است؛ چون دشمن با پشتیبانی کامل بینالمللی تصمیم به نابودی غزه گرفته بود. از طرفی به دلیل آمادگی پدافندی دشمن، امکان عملیات زمینی در منطقه مهیا نبود و تنها گزینه در دسترس موشکباران شهرهای سرزمینهای اشغالی بود.
اما افکار عمومی تحت تأثیر شدت جنایات اسرائیل در غزه انتظار شدت عمل جدیتری از حزبالله داشتند؟
بله؛ حزبالله لبنان این فشار منطقهای شدید را برای اقدام علیه اسرائیل روی خود احساس میکرد و افکار عمومی در راهپیماییها و اعتراضات و فضای مجازی انتظار داشتند سید حسن دستور حمله را صادر کند! با این تفاوت که حزبالله معیارهای دیگری را هم باید برای اقدام در این باره مدنظر قرار میداد.
درواقع بعد سوم پاسخ به پرسش این است در چنین جنگی باید با حداقل خسارات و هزینه، حداکثر نتیجه را کسب کنیم. اتفاقی که در جنوب لبنان در نزدیک به دو ماه اخیر شکل گرفت ایجاد یک جبهه 100کیلومتری در عمق پنج کیلومتری داخل لبنان و پنج کیلومتر درون سرزمینهای اشغالی بود که از ابتدای جنگ در غزه تاکنون فعال بوده است و تمام پایگاهها، رادارها و سیستمهای مراقبتی شنود و شناسایی رژیم صهیونیستی مورد حمله حزبالله لبنان قرار گرفت و تمام سیستمهای اطلاعاتی که اسرائیل از سال 2006 در مرز با لبنان نصب کرده بود با حداقل خساراتی که ممکن بود به لبنان وارد شود از بین رفت.
شرایط داخلی لبنان تا چه میزان بر گرفتن چنین تصمیمی از سوی حزبالله مؤثر بود؟
بیتردید مؤثر بوده است؛ توجه داشته باشیم حزبالله در سالهای اخیر مورد تهاجم شدیدی قرار گرفته است؛ چه در جنگ نرم و چه سخت. تلاشهای بسیاری از سوی آمریکا و برخی جریانهای سیاسی در داخل لبنان صورت گرفت که حزبالله را در لبنان به عنوان یک گروه یاغی غیرلبنانی معرفی و ترور سیاسی کنند؛ اما حزبالله توانست خود را به عنوان گروه لبنانی حافظ امنیت و کرامت مردم لبنان مطرح کند؛ به این معنا که حزبالله باید زمانی وارد عمل شود که منفعت راهبردی برای کشور و مردم لبنان دارد یا لبنان مورد هدف قرار گرفته باشد.
حزبالله در سالهای اخیر به این عقلانیت دست یافته که مسائل منطقهای و بینالمللی را با محاسبات مورد انتظار از یک کشور پیش میبرد و دیگر به عنوان یک گروه نظامی صرف رفتار نمیکند و یک رفتار سیاسی را در پیش گرفته که هم منافع لبنان و هم منافع همپیمانان را تأمین کند. کاربرد این عقلانیت و رویکرد سیاسی از سوی حزبالله را در سال گذشته و در مسئله تأمین گاز لبنان شاهد بودیم که بدون شلیک یک گلوله موفق شد دستاورد مناسبی را برای لبنان فراهم آورد.
حزبالله نشان داد میتواند از توانمندی خود بهگونهای استفاده کند که بدون دادن هزینه زیاد، نتایج بهتری کسب کند. باید توجه داشته باشیم جنگ بسیار هزینهبر و آخرین راه برای متقاعد کردن طرف مقابل برای رسیدن به اهدافی است که از راه مذاکره حل نشده است؛ حال پرسش این است اگر حزبالله وارد جنگ شود قرار است چه هدفی را محقق کند؟ هزینهکرد توان نظامی در جنگ غزه و در شرایط کنونی سبب خواهد شد هم توان مقاومت در غزه و هم توان مقاومت در لبنان تحلیل رود، بدون اینکه دستاورد مهمی محقق شود. اما آیا این رفتار عقلانی است؟ ما باید در جنگ، هدف و نتایج آن را همزمان مدنظر قرار دهیم. از طرفی دلایل زیادی وجود دارد که نیازی به دخالت مستقیم و ایجاد جبهه جدیدی نیست، چرا که جبهه غزه استوار است و به مقاومت خود ادامه میدهد. باز کردن جبهه جدید هیچ کمک راهبردی به غزه نمیکند.
آیا دخالت و ورود به جنگ در شرایط کنونی برای جامعه لبنان که متشکل از گروههای دینی و احزاب سیاسی مختلف است پذیرفته خواهد شد؟
این پرسش مهمی است که حزبالله در پاسخ به آن بسیار دقیق عمل کرده است. باز کردن جبهه به طول
100 کیلومتر از سوی حزبالله سبب شده ارتش اسرائیل یک سوم نیروهای زبده خود را در مرز با لبنان مستقر کند و عملاً توان نظامی ارتش این کشور را در غزه کاهش داده است. همینطور بیش از 60هزار نفر از ساکنان شهرکهای نزدیک به مرز لبنان مجبور به ترک خانههای خود شدهاند و این ضربه اقتصادی و اجتماعی مهمی را به اسرائیل وارد کرده است.
واقعیت این است تصمیم حزبالله برای در پیش گرفتن رویکرد کنونی شاید افکار عمومی به خروش آمده از جنایات اسرائیلیها را قانع نکند اما اقدام هیجانی و بدون راهبرد میتواند هزینههای غیرقابل جبرانی را به کل محور مقاومت تحمیل کند. حقیقت این است جنایات اسرائیل در منطقه و علیه فلسطینیها محدود به دو ماه اخیر نبوده و در 75سال اخیر همواره شاهد کشتار مردم بیدفاع بودیم اما اگر بنا بود مقاومت تمام توان خود را در هر درگیری هزینه کند شاید دیگر امروز از مقاومت چیزی باقی نمانده بود؛ مقاومتی که امروز بهحدی قدرتمند شده که سیاستهای آمریکا را در منطقه با چالش جدی مواجه کرده است. بنابراین آگاهی از این موضوعات موجب میشود حزبالله با سیاست و منطق با این موضوع مواجه شود.
با این تفاسیر چه اتفاقی ممکن است فضای جنگ محدود کنونی میان حزبالله و ارتش اسرائیل را به سمت یک درگیری ��ستردهتر تغییر دهد؟
ما در مرحله بسیار حساسی قرار داریم و تحلیل و برآورد اینکه آیا درگیریها متوقف خواهد شد یا ما به سمت یک جنگ منطقهای پیش میرویم بسیار سخت است؛ البته خواسته طرفین این است جنگ متوقف شود، چراکه توسعه جنگ به ضرر غیرنظامیان و منطقه خواهد بود و تلاشهای بسیار زیادی برای توقف درگیریها در جریان است. اما اگر در جایی کسی تصمیم بگیرد درگیریها متوقف نشود یا اشتباهی انجام دهد، این اشتباه هر لحظه میتواند منجر به یک جنگ منطقهای گسترده شود. اگر جبهههای جدید وارد این نبرد شوند این امر به صورت دراماتیک به جنگ منطقهای منجر خواهد شد که وضعیت را به سمتی سوق میدهد که مقاومت بر سر یک دوراهی بسیار حساس و راهبردی قرار خواهد گرفت؛ اینکه باید این منطقه از وجود اسرائیل و پایگاههای آمریکایی خالی شود یا به شکست جبهه مقاومت بینجامد. البته هم خود مقاومت و هم آمریکاییها به این مسئله واقفاند که مقاومت یا وارد جنگی میشود که پیروزی در آن را ضمانتشده میداند یا اینکه به سمت پایان درگیریها میرود ولی به این شرط که حدی از پیروزی محدود را برای مقاومت محفوظ بدانیم؛ البته تا رسیدن به آن لحظه یک بازه زمانی باید سپری شود تا وجوه بیشتری از شرایط نبرد نمایان شود.
به نظر میرسد اگر حزبالله بخواهد وارد جنگ همهجانبه با اسرائیل شود باید زمانی باشد که تصمیم به آزادسازی تمام سرزمینهای اشغالی گرفته شده باشد؛ اما آیا امروز وقت آن رسیده است؟ بیتردید برآورد این مسئله نزد رهبران مقاومت است نه تحلیلگران.
خبرنگار: سید احمد موسوی
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
ولایت آل الله(ع) در قبله اول
-
14 آذر
-
از لابهلای کتابها نویسنده شدم
-
تضمینهای لازم را از آمریکا درباره اموال آزادشده گرفتهایم
-
افقی نو در سپهر روابط تهران و هاوانا
-
ماجرای پیگیری پنجساله قدس علیه «متخلف بزرگ چای»
-
ائتلاف دولتهای انقلابی علیه زورگویی آمریکا
-
سلاح سیاست و شجاعت در دست حزبالله لبنان
-
۱۴سال کورسوی امید به جوشیدن «چشمهنور»
-
شهادت۵۰ فلسطینی در حمله تلآویو به دو مدرسه در غزه
-
جای خالی 45هزارمیلیارد تومان در استان
-
ابزارهای حکمرانی پولی و مالی حلقه مفقوده مدیریت اقتصادی کشور