تودیع و معارفه؛ مسئله این است!

تودیع و معارفه؛ مسئله این است!

رقیه توسلی

هفته‌ای یکی دو بار به مؤسسه سر می‌زند پسرِ دستمال‌فروش. امکان ندارد بیاید و دقایقی کار تعطیل نشود و جُک تعریف نکند و از خودش ردپای شاد به جا نگذارد. از آن تپل‌های مهربان بامرام است. امروز هم آمده. همه‌مان می‌دانیم نان دلش را می‌خورد. همکار میز بغلی با ابرو اشاره‌ای می‌زند به فروشنده 10ساله، که: برادرِ این سِنی خوب است. می‌دانم داداش بزرگ‌تر از خودش دارد. می‌پرسم: چطور؟ 
یکهو انگار که پرت شده باشد جای دیگری، منگ جواب می‌دهد: هیچی دیگه، خان داداش مدیر کل نداشتی که درددل کنم پیشت. تودیع و معارفه و میز وفا نمی‌کنه و این حرفا عزیزم. خواهرش دورش بگرده. حالش خرابه... بعد همان طور که موبایلش را روشن و خاموش می‌کند، کج می‌شود سمتم و آرام می‌گوید: باورت میشه پُست و خدم و حشم، دلبستگی میاره؟ من یکی که به این نتیجه رسیدم هیچ رقمه منصب پنصب نخوام. عواقبش زیاده. به افسردگی بعدش نمی‌ارزه. و خنده‌کنان اضافه می‌کند: خدایا هیچ مقام‌داری را بی‌مقام نکن!
پسرک صدایمان می‌کند و کلی زبان می‌ریزد که ننشینیم و برویم خرید. می‌روم و همان اول کار می‌پرسم: آقاوحید! می‌دونم نمره‌هات خوبه و درس خوندنُ دوست داری اما خیلی کنجکاوم بدونم شغل مورد علاقه‌ات چیه؟
شوخی جدی می‌گوید: آهان فهمیدم. از شما خریدار درنمیاد. بفرما لطفاً. توقف بی‌جا مانع کسبه آبجی. فی امان الله.
می‌خندیم حسابی. این بچه بمب انرژی و حال خوب است. 
که دقایقی بعد جدی می‌گوید؛ شغلی که توش خدمت کنم. دلم میخواد شکل بابام باشم. بابام میگه باید کار آدم، خداپسند باشه. پدرم کفاشه، خیلی زحمتکشه. همش میگه آقا باش. آقا که باشی هر کاری که بکنی، درسته.
بعد برای عوض شدن فضا، می‌رود توی فاز جُک. نیم‌نگاهی به همه حواله می‌کند و باروبندیلش را می‌اندازد روی دوشش و می‌گوید؛ والا یه عمر رفتیم سینما آخر نفهمیدیم دسته‌های صندلیش ماله خودمونه یا بغل دستیمون! 

سنجاق
پدر و مادر چراغ راه‌اند.

پی‌نوشت
سؤال شد؛ محبوب‌ترین مردم پیش خدا چه کسی است؟
پیامبر اکرم(ص) فرمود: کسی که بیشترین سود و خدمت را به مردم ارائه دهد.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه