چرا دگربینی و جامعهنگری از ویژگیهای انسان منتظر است؟
رسیدن به خدا با ظهور منجی
حجتالاسلام محمدصادق کفیل، مدیر مرکز تخصصی صحیفه ســجادیه
هدف خلقت، بندگی است. در این عالم برای رسیدن به خدای بزرگ آمدهایم و سیر عالم هستی بر همین اساس تعریف شده است. نزول قرآن کریم، بعثت پیامبران الهی، معجزات فراوان و همه اتفاقهای خوب عالم هم برای رسیدن به آن هدف متعالی است. اما برای رسیدن به این هدف والا مانعی به نام «خود» وجود دارد. جامعه به جای اینکه سرگرم به خدا شود و از خود به خدا برسد، در خود متوقف شده است. در این جامعه باید خود حذف شود تا خدا جلوه پیدا کند.
جامعه ما بر اساس نیازهای شخصی و فردی، خود را میشناسد و تعریف کرده و جریان طاغوت به تعبیر دیگری شیطان، نفس اماره یا دنیا به شدت سبب شده انسان خودگرا باشد. انسان همانند کودکی که تا اسباب بازی جدیدی را ندیده به همان وسیله قدیمی سرگرم است، به دنیا مشغول شده است. او تا وقتی که مقصد را نشناخته و دنیای بهتری را نبیند به همان سرگرم میشود. انسان به طور طبیعی چون نیازها، شهوات و... را به طور محسوس میبیند پس به همین موارد سرگرم میشود.
با ظهور منجی، انسان از خود به خدا میرسد و قابلیت انسان مطرح میشود. زیباترین شکل ظهور این است که برای انسان تبیین میشود که هست و به چه جایگاهی میتواند برسد. به تعبیری دیگر خدای متعال با صفاتی که در قرآن کریم در مورد خودش بیان کرده است و جایگاهی که حضرت حق دارد به انسان تبیین میکند که سرگرم شدن او به غیر خدا خسارت است. همه موجودات خلق شدهاند تا انسان زیست راحتی داشته باشد و سرگرم خدا بشود. به تعبیر دیگر دنیا برای انسان خلق شده، نه انسان برای دنیا.
با ظهور منجی قضیه حل میشود و ترازی که امام مطرح میکند ایجاد جامعه توحیدی یا همان جامعه خداخواه است.
تمدن غرب و اروپا، اومانیسم یا همان انسانمحوری و خودگرایی است. در آنجا سرگرمی به خود است و تمام اندیشه غرب القای این تفکر است که انسان باید برای خودش باشد و برای همین واژه آزادی را در شهوات خلاصه کرده است. واژههایی هم که تعریف و تفسیر میکند هم این است که پیشرفت انسان در داشتن خوراک خوب، خواب خوب، ارضای شهوات و برآورده شدن خواستهها در این دنیا و تا زمان زنده بودن است. بر اساس این تفکر هر آنچه مانع انسان و آزادی اوست باید از بین برود. به همین دلیل در دنیای غرب، موانع را کنار میزنند که انسان در این سالهای محدود زنده بودن، زندگی دنیوی داشته باشد اما میدانیم که این زندگی ابدی نیست و زندگی گذر است. منجی این اندیشه را زیر و رو میکند و تغییر میدهد.
انسان منتظر وقتی مهدوی، منتظر و زمینهساز ظهور است که «خود» را حذف کند. یعنی صبح که از خواب بیدار میشود به فکر اجرایی کردن فرمایشات خدا باشد. در نظر داشته باشد در ارتباطات با دیگران چگونه رفتار میکند. وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاَکُمْ، من دوست دوستان شما هستم. مُحبٌّ لِمَن أحَبَّکُم، باید دوست بداریم آنچه را خدا و ولی خدا دوست دارد.
یک منتظر حقیقی به جامعه خدمت میکند، مردم را دوست دارد برای اینکه آنها خلق خدا هستند. به طور حقیقی انسان بودن خود را در سود و نفع خود نمیبیند. انسان منتظر از صبح که از خواب بیدار میشود، خودگرا نیست و دگربین است. او جامعهنگر است و در این فضای جامعه رشد میکند.
خانواده مهدوی زمینهساز ظهور است. در این خانواده کینه از بین رفته و در آن بغض و حسدی نیست. همچنان که امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: لَوْ قَدْ قامَ قائِمُنا لَذَهَبَتِ الشَّحْناءُ مِن قُلُوبِ الْعِباد؛ یعنی زمانی که قائم ما ظهور کند کینهها از سینه بندگان بیرون میرود. در این خانواده همه با هم الفت داشته و یکدل هستند. در خانواده تراز اسلامی فردیت و منیت وجود ندارد، همه به فکر دیگران و در حال ایثار، انفاق و گذشت هستند.
برای رسیدن به این جامعه تراز و آرمانی، باید حرکت کرد و این حرکت تنها در صورت داشتن افق امکانپذیر است. افق عامل حرکت و رشد در دگربینی است.
رشد و پیشرفت ما در این است که خودگرا نباشیم و خودگرایی همان عقبگرد، پسرفت و پوچ شدن است. در نظام زندگی و در مسیر رسیدن به جامعه مهدوی علاوه بر تعریف افق، گام مهمتر امید است. با امید بخشیدن به جامعه میتوان حرکتی پایهای و اساسی انجام داد.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه