و خانه ای که دیگر نیست
رقیه توسلی
توی آسانسورِ پاساژ میبینمش. مثل همیشه نیست. مختصر احوالپرسی میکند و میگوید؛ خوبی بدی از ما دیدین، حلال کنین همسایه. بعد دستی می کشد سر دخترکش و اضافه میکند: آخه آقای فرخ نژاد عذرمونُ خواسته. با اضافه کردن کرایه موافق نیست. میگه پاشید. پدرشُ خدا رحمت کنه، همین چهار سالم کلی محبت داشته به ما. برای عوض شدن فضا، از «شقایق» کوچولو اسم عروسک
خرگوشیاش را میپرسم و اینکه چه میخورد؟
بیحال جواب میدهد: گوش دراز اگه خوشحال باشه هویج بستنی میخوره ...اگه ناراحت باشه آدامس! مثه بابام که وقتی خیلی فکر میکنه آدامس میخوره!
من و خانم همسایه میافتیم به خنده. خندهای که دقیقاً نمیدانیم اسمش چیست. به طبقه همکف که میرسیم زن همسایه دارد از اجاره بها و پول پیش خانه میگوید. ارقام و متراژی که میدهد گیجم میکند... به خانواده چهارنفره شان فکر میکنم که چطور میخواهند در 70متری زندگی کنند؟
وقت خداحافظی خانم همسایه التماس دعا دارد. البته نه برای خودشان که برای آقای فرخ نژاد صاحبخانه. می گوید خدا نیاورد برای کسی. انگار بدبیاری آورده و توی جاده تصادف بدی داشته و باید دیه بدهد. قصه فوت و دیه دو نفر آدم واقعاً کمرشکن است. برای همین می خواهد خانه اش را بفروشد.
از هم جدا میشویم و هر کدام از سمتی میرویم. به گمانم همهمان، آدامس لازم شدهایم! دوست دارم جلو نزدیکترین سوپری بایستم و یک قوطی بزرگ از آن نعناعیهای تند را بخرم. مُشتی بریزم توی دهانم و آنقدر بجوم که چشمِ بیحالِ شقایق کوچولو از یادم برود، صدای غمگین زن همسایه، غم بزرگ آقای فرخ نژاد و این قیمتهای کهکشانی دیوانهوار مسکن که مثل زخم معده ناسورند. دوست دارم راه بروم و به تک تک آدمهایی که رد میشوند از کنارم بگویم بهخدا که حال خوبمان به هم بستگی دارد... بالاغیرتاً میدانید؟
سنجاق
امام صادق (ع): خداوند در پی ياری مؤمن است تا وقتی كه مؤمن در پی ياری برادر خويش است.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
آستان قدس رضوی، دارای بزرگترین مرکز مشاوره با رویکرد اسلامی
-
موزهگردی۱۱ هزار نفر در 11 ذی القعده
-
به «تربیت» آب نبندیم!
-
و خانه ای که دیگر نیست
-
آغاز پروژه تعویض سنگفرش در صحن عتیق
-
در طوسِ دلم ردّ قدمگاه تو پیداست
-
بازدید استادان دانشگاه پاکستانی از دانشگاه علوم اسلامی رضوی
-
بشارتهای قرآن به وجود اقدس امام زمان بخش یازدهم
-
در سفر به واتیکان چه گذشت؟
-
روح کار را درست کن