روزنامه‌خوان‌ها هرگز نمی‌میرند!

روزنامه‌خوان‌ها هرگز نمی‌میرند!

امیرمحمد سلطان پور- دبیر سرویس ورزش قدس‌آنلاین

خ
​​​​​​​واننده روزنامه کاغذی! تو طرفدار واقعی ما هستی و نمی‌خواهیم که از دستت بدهیم.
نمی‌دانم تویی که در حال خواندن این متن هستی، طرفدار پرسپولیس محسوب می‌شوی یا استقلال، طرفدار رئال، بارسلونا یا منچستریونایتد هستی و یا تیم دیگری؛ اما عاشق این رؤیاپردازی هستم که به شکل کلاسیک یک خواننده روزنامه، لحظاتی پیش ورق زدن کاغذ را حس کرده‌ای و شاید روی مبلی راحت در حالی که چای داغت (که حتی در گرمای تابستان نیز نمی‌توانی بی‌خیالش شوی) با تو فاصله زیادی ندارد، مطلب من را می‌خوانی.
برای من هیچ چیز زیباتر از این نیست، نه فقط این تصویری که توصیف کردم، بلکه اگر روزنامه کاغذی دستت باشد یعنی هنوز یک طرفدار واقعی دیگر برایمان باقی مانده است؛ درست مانند طرفدار متعصب یک تیم ورزشی که بالاتر مثالش را زدم. طرفداری که  چه بسا ما را بیشتر از خودمان می‌شناسد، طرفداری که بدون اینکه تاکنون او را دیده باشیم، در طول سالیان طولانی با مطالب ما خوشحال شده، ناراحت شده، عصبانی یا امیدوار شده و یا حتی به سوتی ما خندیده است؛ همان‌طور که همین حس‌ها را با تیم محبوبش گذرانده است.
در این هیاهوی گذر نشریات از شکل کاغذی به آنلاین، یکی از نکات بزرگی که در حال فراموش کردن هستیم این است که خواننده‌های نسخه کاغذیمان طرفداران واقعی ما هستند، در حالی که کسانی که صفحات مجازی را بالا و پایین می‌کنند، تنها مصرف‌کنندگانی هستند که برایشان تفاوتی نمی‌کند از چه سایت یا کانال و صفحه‌ای خبرشان را می‌گیرند، فقط می‌خواهند کارشان را زود انجام دهند و سپس به صفحه یا کانال دیگر بروند‌، مانند مصرف‌کننده یک دستمال کاغذی! تاکنون شنیده‌‌‌اید کسی بگوید من طرفدار فلان دستمال کاغذی هستم؟! بی‌گمان، نه؛هرچه باشد فقط کارمان را راه می‌اندازد و هیچ‌گاه ارتباطی بین آن دستمال کاغذی بیچاره و فرد شکل نمی‌گیرد.
وقتی ما روزنامه کاغذی باشیم به معنای واقعی کلمه خودمان هستیم، طرفداران خودمان را داریم، زمین خودمان را داریم، رقیبان محدودی داریم که شاید کارمان به زد و خورد هم بکشد، اما هم ما می‌دانیم هم آن‌ها که «کسی» هستیم؛ ولی در همان لحظه‌ای که پایمان را به دریای بیکران اینترنت و فضای مجازی گذاشتیم، خودمان، طرفدارانمان و حتی رقیبانمان را گم کردیم.
این را می‌دانم که این‌ها شاید تنها مرثیه‌ای باشد برای خاطرات خوب گذشته، وگرنه تویی که هنوز روزنامه کاغذی دستت است شاید میان سروصدای نوه‌های در خانه و خرابی عینکت نمی‌توانی درست حتی مطلب من را بخوانی و یا کارمندی هستی که وسط گپ زدن و خندیدن با همکارت، روزنامه را از روی میز اتاقش برداشته‌ای و هیچ ایده‌ای از اینکه چه می‌گویم نداری؛ اما هرچه باشی، تویی که هنوز روزنامه کاغذی در دست داری، این را بدان که به تو احترام می‌گذارم و برایم ارزشمندی و این را مطمئنم که به هر سبک و سیاقی شده تلاش می‌کنیم تا در روزنامه چاپی همچنان برایت جذاب بمانیم، چون تو طرفدار واقعی ما هستی و به این راحتی‌ها نمی‌خواهیم از دستت بدهیم.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه